وبلاگ لیدی باگ

وبلاگ لیدی باگ

به دنیای میراکلس بهترین وبلاگ لیدی باگ خوش اومدین. اینجا براتون بهترین پست ها رو درباره لیدی باگ و کلی پست قشنگ دیگه آماده کردیم.

رد پای عشق (پارت 2)

رد پای عشق (پارت 2)

mahi mahi mahi · 1402/04/08 16:45 ·

سلام عزیزا❤برای کامنتاتون مرسی سعی میکنم اون جور که دوس دارین باشه پس از این به بعد برای حرف ها به جای پرانتز یه خط میرم پایین و خط فاصله میزنم و بیشتر ویرگول میزارم تا حرفا قروقاطی نشه 

و سعی میکنم احساسی بنویسم❤❤❤

ممنونم از کسایی لایک کردن و بهم روحیه دادن و کسایی کامنت گذاشتن و باعث شدن رمانم بهتر بشه 😘❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤دوستون دارم❤💋

پارتی خانوادگی P2

پارتی خانوادگی P2

𝒜ℳℐℛ𝒳𝒯𝒪𝒪 𝒜ℳℐℛ𝒳𝒯𝒪𝒪 𝒜ℳℐℛ𝒳𝒯𝒪𝒪 · 1402/03/02 10:20 ·

سلام بچه ها اینم از پارت 2 داستان که خیلی ها اصرار داشید بزارم 😇بریم سراغ داستان: 

من«مرینت»: 

اومدم خونه دیدم مارگارت داره خوراکی میخوره«طبق معمول» 

بهش گفتم: 

مارگارت بیا بریم تو اتاقم کارت دارم. 

مارگارت: باشه برو لباساتو عوض کن 10 دقیقه دیگه میام

بعد از 10 دقیقه

من: 

مارگارت ب نظرت به مهمونی ادرین برم؟ 

مارگارت: 

اگه نظر منو بخوای... فکر کنم بری بهتره. 

من: 

می‌دونی آخه ادرین چیزی بهم نگفته، الیا بهم گفته! 

بعد از اون گوشیم رنگ خورد!

کی بود؟ ادرین بود! 

من: 

بله؟ 

ادرین: 

سلام مرینت زنگ زدم به مهمونی فردا دعوتت کنم. 

چون تو مهمون اصلی هستی. 

من:

 واقعا! باااشه پس فردا ساعت 5 میبینمت

ادرین: 

نه ساعت 6 مهمونی شروع میشه یادت نره بهترین لباست رو بپوش

من: 

باشه خدافظ

ادرین: 

خدافظ

مارگارت: 

بیا اینم از این دعوتت کرد، حالا راحت باش و بهترین لباست رو بپوش

من: 

ممنون مارگارت که هستی😉 مرسی خواهر عزیزم

مارگارت: 

خواهش میکنم اگر من نبودم الان ادرین هم دعوتت نمیکرد

بعد من با بالش زدم تو سرش و بعد جنگ بالش شروع شد

و من تصمیم گرفتم برم. 

ولی با چه لباسی؟ 

قرار شد فردا صبح با مارگارت بریم و خرید و...... 

پایان پارت 2😇