زندگی اجباری p2
های به درخواست خیلیاتون اومدم تا پارت دو رو هم بنویسم
لباسم رو پوشیدم و تا اومدم تا اومدم برم به همشون بگم گوشیم زنگ خورد مردی بود که همیشه دوست داشتم با اون ازداوج کنم و زدم زیر گریه .
و بلند گفتم من این مردک رو نمیخوام و سریع دویدم به سمت اتاقم.
بعد از این که مهمونا رفتن مامان کلی بهم افتخار کرد ولی بابام درو محکم باز کرد و سرم داد زد و منو زد
زیر چشمم دستم صورتم پاهام همه کبود شد و داشت خون میومد
روز بعدش هم رفتم پیش دوستم دوستم گفت چت شده منم دروغ گفتم ماشین بهم زد و فضولی هم گل کرد و کلی ازم سوال پرسید
روز بعد:
کارداش : کدوم گوری بودی دیشب
+ خونه دوستم
کارداش : کدوم دوستت
+ اما
اینم از این قسمت چون کم بود بخاطر اینه داستانم کمه حمایت یادتون نرهههه