دو میم طنز
سلام
ببخشید چند روز یا چند هفته نبودم
خیلی سرم شلوغه از اونور امتحان خرداد از اونور...
سعی میکنم دیگه زیاد پست بزارم
چالش ✨
ببینم که چه میکنید
رمان: عشق بی معنی 💞 پارت: ۳
توجه:این پارت منحرفی نیس و از پارت بعدی قراره منحرفی بشه اگه دوست دارید لایک بالا ۹ و کامت ۱۰ تا بزارم براتون😈
حالا ولش برو ادامه
فراموشی پارت ۱۱_بخش دوم
پس از بسته شدن در و رفتن مجرم ، مرینت تا ده دقیقه همانطور نشسته بود و به در زل زده بود
انتظار داشت هر لحظه آدرین بازگردد و مچ مرینت را بگیرد ، سپس سرک کشان به سمت اتاق آدرین رفت ، اتاق کوچکی با دیوار های سبز ، به سبزی جنگل و برگ درختانِ توس ،
دیوارها با طرح برگ، طوری طراحی شده بودند که انگار از میان برگ های سبز رنگ به تابش نور خورشید خیره شده ای و زیر انبوه درختان ایستاده ای ؛
زمین زیر پایش پارکت شده بود و فرشی کوچک و دایره ای به رنگ سفید با طرح بلوط های زرین و کوچک روی آن پهن بود ،
اتاق یک تخت و یک کمد و یک میز تحریر بیشتر نداشت ، مرینت پرسه زنان به سمت میز رفت و متوجه شد بسته ای کادو شده روی آن قرار دارد که نامی بر رویش نوشته شده "marinette"