رمان 💞 عشقی جدید 💞 پارت 1
سلام اول معرفی رو بخون بعد برو ادامه ی مطلب 👇🙏
سلام اول معرفی رو بخون بعد برو ادامه ی مطلب 👇🙏
خب اینم از پارت ۳پارت قبلی رو خیلی زود ترکوندین🎆🎉🎊🪩🪅.من بیدار شدم دیدم که ۵تا لایک جدید هست و ۳تا هم دیروز بود برای همین دیگه مجبور شدم براتون بذارم.🌸🩷💜💛🧡❤️🌸🩷💜💛🧡❤️🌸🩷💜💛🧡❤️برین ادامه که این پارت رو هم ببینید و بترکونید.🌸🌸🌸___________________________________________________وقتی داشتیم میومدیم برادرم لوکا رو دیدیم.وفهمیدیم که ناراحته.رفتیم پیشش تا دلداری ش بدیم . جولیکا:چت شده لوکا جونم ؟🤔🤔🥺 لوکا با خجالت: 😶🌫️😶🌫️😶🌫️راستش من باید اعتراف کنم که ع.ا.ش.ق.ش.د.م.جولیکا:وااااااااااااااااااااااای حالا کی هست؟ 5دقیقه بعد ... رز:وای لوکا بگو دیگه ما رو با این اعترافت کشتی .لوکا:باشه میگم.
برو پایین
پایین تر
خوبه ولی یکم پایین تر
لوکا:ز.و.ی.ی.جولیکا:وای لوکا من خیلی تعجب کردم و برات خیلی خیلی خیلی خوشحالم چون که زویی خیلی دختر خوبیه نظر تو چیه رز؟رز:آره لوکا جونم منم خیلی واست خوشحالم ولی حالا چرا ناراحتی؟لوکا: چونکه میترسم دوستم نداشته باشه.🥺🥺🥺رز :نترس بابا دوستان داره.جولیکا:به نظر من فردا صبح برو براش یه لباس مجلسی بلند خوشگل 👗👗👗 بخر و عصر پخش بده و خوشحالش کن و اعتراف کن که عاشقشی لوکا:آره فکر خوبیه همین کارو میکنم.🩷
فردا صبح...
لوکا رفت و این لباس 👗 رو براش خرید .👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻hلوکا : حتما خوشش میاد.😅😅😅🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰__________________________________________________پایان پارت ۳لایک ها 10=پارت بعد.بای.🖐🏻🖐🏻🖐🏻🖐🏻
سلام از کسی که درخواستی تالون و پنی میخواست عذرمیخوام که انقدر طول کشید بریم ادامه🤟👇🤟
سلام دوستان عزیز نویسنده این داستان همون نویسنده رمان بدبختی عشقه
ʕ •ᴥ•ʔ♬♩♪♩ ♩♪♩♬