تک پارتی

Helen Helen Helen · 1403/03/13 11:21 · خواندن 2 دقیقه

شخصیت ها:زویی،لوکا،مرینت،آدرین،کلویی 

برین برا ادامه

 

M:یوهووو همه به جشن جدید میلن دعوتیم.🥳🥳

A:آره کاش لوکا و زویی هم اونجا باشن تا کاری کنیم به هم اعتراف کنن.😁

 A M بزن بریم

M رفتم لوازم آرایشمو برداشتم و واسه خودم تیپ زدم و یه لباس خیلی بلند و پف دار پوشیدم موهام رو هم شینیون کردم.👗👑👒

A رفتم موهام رو کمی تافت زدم😅و کت و شلوار پوشیدم🧥🕶

M راه افتادیم.کمی بعد رسیدیم.اونجا خیلی شلوغ بود.

A مرینت اینجا چطوری لوکا و زویی رو پیدا کنیم؟؟؟

M خو تو برو سمت زویی منم سمت لوکا

A باشه ولی سخته پیداشون کردی زنگ بزن

M رفتم وسط مهمونی جلو در کلاب لوکا رو دیدم که یه حلقه ازدواج کنارشه.پس باید کاری میکردم که اونو به زویی بده

A یکم که جلو رفتم زویی رو دیدم که نشته رو صندلی نگران و افسرده.گفتم چی شده؟؟

Z L هیچی این حلقه رو میبینی میخوام به یکی بدمش ولی نگرانم از من خوشش نیاد

M Aچی چی بلغوز میکنی بابا مطمعنن دوست داره چونتو پسر خیلی خوبی هستی.

A Mتو اول باید پیش قدم شی بعد بفهمی میخوای بدون تلاش بری؟؟همرا اگه بزارم.

A رفتم و زویی رو مرتب کردم اشکاشو پاک کردم اوردم سمت جمعیت.رفتیم کنار کلاب.

M رفتیم لوکا رو مرتب کردیم اومریم جایی که آدرین گفته بود وااا اینجا نیستن؟؟

A مرینت گفته بود اینجان په کجان؟

ME اونا در مخالف هم بودن یک شمال بود یکی جنوب یکی رفت شرق یکی هم غرب🤣🤣🤣

M زویی برو بشین تا من آدرین رو پیدا کنم.

همون لحضه آدرین

A لوکا اونجا بشین تا من مرینت رو پیدا کنم.

ME لوکا و زویی باهم نشستن که متوجه نشدن

اما مرینت لحظه ای دید و به آدرین زنگ زد گفت:

M ببین آدرین،لوکا و زویی باهم نشستن😊تو به لوکا زنگ بزن بگو به سمت راستش و منم به زویی زنگ میزنم میگم به سمت چپش نگاه کنه البته همزان

A الو لوکا.....

M الو زویی....

ریکشن لوکا و زویی🤯😵😱

L Z یا خداااااااااا

ME بعد هردو همزمان زانو زدن و گفتن با من ازدواج میکنی؟؟

ME آدرین هم رو به مرینت زانو زد که باهم بچه دار بشیم🤩مرینت یکی زد در گوشش گفت خفه خون بگیر بی ناموس.

۱۸۹۹ کاراکتر شده نظرتون چیه😁