تک پارتی🤍
برای دیدن ادامه مطلب برید ادامه...
تک پارتی🤍
"زنگ انشاء"
نویسنده: حمید جدیدی
دوباره زنگ انشاء
و چند موضوع کلیشه ای
ولی تو برای من
از هر سوژه ای تازه تری
"علم بهتر است یا ثروت "
شروع می کنم به خواندنِ تو
معلم از توی پنجره ی حیاط
دورِ دور...
به جوانی اش فکر می کند
همکلاسی ها زیر لب شعر می خوانند
و انگار هر بار تکه ای از تو
دارد سهم خاطرات کسی می شود
ترسی تمام جانم را می گیرد
نکند بین پول و سواد
دیگر نشود تو را انتخاب کرد ...!
" تابستان امسال را چگونه گذراندید "
اجازه آقا...
سرد بود سرد
آنقدر که برفی نِشست روی دوستت دارم های نگفته ام
تنهایی اَم ذات الریه گرفت
و جای نبودنش هنوز درد می کند
" می خواهید در آینده چکاره شوید "
کارهای بزرگی توی سرم هست
شاید بخاطر بی بی خلبان شدم
و یا دکتر و مهندسی که مامان پُز اَم را بدهد
ملوان یا راننده ی کامیون
رفتگری زحمت کش
و یا شاید استاد دانشگاه شدم
ولی این ها که شغل نیست
دل مشغولی است
اجازه آقا...
_ دوستش دارم و می خواهم تا آخر عمر همین کاره بمانم
اگر دوست داشتید لایک کنید برای دیدن تک پارتی های بیشتر به وبلاگم به به ادرس
سر بزنید
برگرفته شده از cofe-sher.blog.ir