دنیای پیچیده عشق ❤️
دنیای پیچیده عشق ❤️
«پارت پنجاه و دو»
خب اگر یادتون باشه پارت قبل گفته بودم اگر نظری برای ادامه داستان دارید بهم تو گفتمان پیام بدید و یه چند نفری بهم پیام دادن .
♡ 𝒵𝒶𝒶𝒴𝒶𝒶 ، .Aysel. و کاربر 16 (مهرانا) بهم پیام دادن و واقعا ازشون ممنونم .
اگر بازم یادتون باشه گفتم به بهترین نظر یه جایزه میدم و کسی که این جایزه رو دریافت کرد .Aysel. و کاربر 16(مهرانا) بودند که واقعا از نظرشون خوشم اومد .
.Aysel. و مهرانا عزیزم هرچیزی که میخوای توی گفتمانم بهم پیام بدین تا بهتون بدم .
حالا میریم سراغ رمانمون .....
آدرین به سمت فرودگاه میره و یه بلیط برای پاریس میگیره .
وقتی به پاریس میرسه ، کلی دنبال الیا میگرده تا آدرس مرمیت رو ازش بگیره و مرینت رو پیدا کنه .
اما وقتی الیا پیدا میکنه ، الیا آدرس و محل زندگی مرینت رو بهش نمیگه (دقت داشته باشید مرینت پیش خانواده اش نیست و تنها زندگی میکنه و پدر و مادرش هم محل زندگی شوند عوض شده)
-وااااااای چقدر یه دنده ای چرا بهم نمیگی؟
+چون مرینت نمی خواد تو رو ببینه ، نمیدونی باهاش چیکار کردی ؟
-گفتم و بازم میگم که من اون نبودم .
+باشه منم باور کردم ، فکر نمیکردم چنینی آدمی باشی .
-چرا باور نمیکنی ؟
+چون نمی تونم باور کنم ، چرا مرمیت رو ترک کردی ؟ البته تو نباید اروز ها یکسانی دیگه رو برآورده کنی .
-چی منظورت چیه ، کدوم اروز؟
+هیچی . برو گفتم مرینت نمی خواد ببینمتت
- اما...
و الیا آدرین رو از خونه اش بیرون میکنه .
الیا فکر میکرد این بهترین کاریه که می تونه برای مرینت بکنه ، اما واقعا شاید بهترین کاره !
آدرین حتی آدرس خانواده مرینت هم نداشت که از اونا بپرسه ، کسی دیگه ای رو هم نمی شناخت تا سراغ مرینت رو ازش بگیره .
دیگه راهی برای آدرین نمونده بود ، برای همین میره همون پارکی که برای اولین بار با مرینت قرار گذاشته بود (باتوجه به پارت ۱۶)
با دیدن اونجا چشماش پر از اشک میشه ، چرا ، آدرین مرینت رو به سختی به دست آورده بود اما به راحتی از دستش داد .....
۵ ماه بعد ........
خب اینم از این پارت ...... یکم حملیتاتون از رمان کم شده برای همین برای پارت ها شرط میزارم
برای پارت بعد ۳۵ کامنت و ۲۰ لایک