تک پارتی[جایزه]

𝒎𝒐𝒐𝒏 𝒎𝒐𝒐𝒏 𝒎𝒐𝒐𝒏 · 1402/07/22 13:02 · خواندن 3 دقیقه

بچه ها این پست جایزه ی برنده ی مسابقه ی کاور هاست.

و من این پستو خیلی وقت پیش پست کردم ولی ظاهرا ارسال نشده. و نمد چرا😑

خلاصه که دوباره نوشتمش

ادامه مطلب ❤️🧋

 

 

ادرین:

از اون روزی که کاگامی مجبورم کرده باهاش باشم زندگی واسم جهنم شده.

درست یادمه.

اونروز منو مرینت تو کافه نشسته بودیم و حرف میزدیم و قهوه میخوردیم.

که کاگامی اومد تو و گفت اگه من مرینتو ول نکنم مرینتو میکشه.

از اون روز متنفرم.

مرینت:

از اونروزی که با ادرین تو کافه بودیم و اون کاگامی رو انتخاب کرد زندگیم مثل جهنم شده.

درست یادمه

اونروز منو ادرین تو کافه بودیم و قهوه میخوردیم و حرف میزدیم.

که کاگامی اومد و گفت اگهادرین با اون نباشه منو میکشه.

حالا که بهش فکر میکنم ، ترجیح میدم بمیرم تا اینکه ادرین با کاگامی باشه.

اصلا نمیتونم تحمل کنم!

ادرین: 

تصمیم گرفته بودم برگردم پیش مرینت.

رفتم پیش کاگامی

کاگامی: 

روی مبل نشسته بودم که یهو ادرین اومد.

ک: سلام عشقمم

ا: سلام [با لحن سرد]

ک: چی شده؟

ا: چی چی شده؟

ک: خیلی سرد به نظر میای

ا: دوست داری چجوری باشم؟

ک: دوست دارم الان با عشق بهم بگی سلام کاگامی جونم

ا:‌ به همین خیال باش

ک: چرا؟

ا: یعنی چی چرا؟ معلومه دیگه منو دوست دخترمو از هم جدا کردی و الان میگی چرا؟ [عصبانی]

ک: ادرین! منو تو با هم موافقت کردیم

ا: دلم میخواست تو این دنیا نباشی.

با شنیدن این حرفش خیلی ناراحت شدم.

مرینت

میخواستم برگردم پیش ادرین. دیگه هیچی برام مهم نبود.

رفتم از کمد یه لباس برداشتم و پوشیدم.

با پلیس تماس گرفتم و مجرا رو براشون توضیح دادم.

سوار ماشین شدم و رفتم جایی که ادرین و کاگامی زندگی میکنن.

ادرین

با کاگامی نشسته بودیم که یهو زنگ در خورد.

ا: من باز میکنم

ک: باشه

رفتم باز کنم که دیدم مرینته.

خیلی دلم براش تنگ شده بود و بی قرار درو براش باز کردم‌.

ک: کی بود؟

ا: الان میاد میبینی

مرینت

با پلیسا ریختیم تو خونه.

رفتم تو و ادرینو جلوی در دیدم و پریدم بغلش .

م: دلم برات تنگ شده بود.

ا: منم همینطور عزیزم

ک: هی! ادرین از اون دور شو وگرنه

کاگامی نتونست حرفشو تموم کنه چون پلیس بیهوشش  کرد.

م: چرا بیهوشش کردید؟ قرار بود فقط ببریدش زندان‌

پلیس: کاری که اون کرده فقط جدا کردن شما ها نبود.

خانم تسوروگی یه معتاد هستش و چند نفرو به قتل رسونده ایشون وقتی مست بوده میرفته و قمار میکرده و تا حالا با چند نفر رابطه جنسی داشته.

ا: واقعا؟

پ: بله 

م: باورم نمیشه.

شب......

تو ایستگاه پلیس.........

پلیس در حال بازجویی از کاگامی.

پ: خانم تسوروگی متوجه هستید شما به چه جرم های بزرگی مرتکب شدید؟

ک: شما منو با یه نفر دیگه اشتباه گرفتید[دروغ]

پ: ولی ما مدرک داریم.

ک: چه مدرکی؟

پ: ما با صاحب قمارخانه و بار صحبت کردیم و اونا گفتن شما همیشه اونجا میرفتید. چه توضیحی دارید؟

ک: اممم

پ: شما میرید زندان.

ک: نه چی؟ نه نه لطفا....

پ: لطفا خانم تسوروگی رو به زندان ببرید.

 

 

ادرین و مرینت در کافیشاپ:

ا: مرینت ، دوست دارم.

م: منم دوست دارم.

 

 

 

پایان