تک پارتی[جایزه]
بچه ها این پست جایزه ی برنده ی مسابقه ی کاور هاست.
و من این پستو خیلی وقت پیش پست کردم ولی ظاهرا ارسال نشده. و نمد چرا😑
خلاصه که دوباره نوشتمش
ادامه مطلب ❤️🧋
ادرین:
از اون روزی که کاگامی مجبورم کرده باهاش باشم زندگی واسم جهنم شده.
درست یادمه.
اونروز منو مرینت تو کافه نشسته بودیم و حرف میزدیم و قهوه میخوردیم.
که کاگامی اومد تو و گفت اگه من مرینتو ول نکنم مرینتو میکشه.
از اون روز متنفرم.
مرینت:
از اونروزی که با ادرین تو کافه بودیم و اون کاگامی رو انتخاب کرد زندگیم مثل جهنم شده.
درست یادمه
اونروز منو ادرین تو کافه بودیم و قهوه میخوردیم و حرف میزدیم.
که کاگامی اومد و گفت اگهادرین با اون نباشه منو میکشه.
حالا که بهش فکر میکنم ، ترجیح میدم بمیرم تا اینکه ادرین با کاگامی باشه.
اصلا نمیتونم تحمل کنم!
ادرین:
تصمیم گرفته بودم برگردم پیش مرینت.
رفتم پیش کاگامی
کاگامی:
روی مبل نشسته بودم که یهو ادرین اومد.
ک: سلام عشقمم
ا: سلام [با لحن سرد]
ک: چی شده؟
ا: چی چی شده؟
ک: خیلی سرد به نظر میای
ا: دوست داری چجوری باشم؟
ک: دوست دارم الان با عشق بهم بگی سلام کاگامی جونم
ا: به همین خیال باش
ک: چرا؟
ا: یعنی چی چرا؟ معلومه دیگه منو دوست دخترمو از هم جدا کردی و الان میگی چرا؟ [عصبانی]
ک: ادرین! منو تو با هم موافقت کردیم
ا: دلم میخواست تو این دنیا نباشی.
با شنیدن این حرفش خیلی ناراحت شدم.
مرینت
میخواستم برگردم پیش ادرین. دیگه هیچی برام مهم نبود.
رفتم از کمد یه لباس برداشتم و پوشیدم.
با پلیس تماس گرفتم و مجرا رو براشون توضیح دادم.
سوار ماشین شدم و رفتم جایی که ادرین و کاگامی زندگی میکنن.
ادرین
با کاگامی نشسته بودیم که یهو زنگ در خورد.
ا: من باز میکنم
ک: باشه
رفتم باز کنم که دیدم مرینته.
خیلی دلم براش تنگ شده بود و بی قرار درو براش باز کردم.
ک: کی بود؟
ا: الان میاد میبینی
مرینت
با پلیسا ریختیم تو خونه.
رفتم تو و ادرینو جلوی در دیدم و پریدم بغلش .
م: دلم برات تنگ شده بود.
ا: منم همینطور عزیزم
ک: هی! ادرین از اون دور شو وگرنه
کاگامی نتونست حرفشو تموم کنه چون پلیس بیهوشش کرد.
م: چرا بیهوشش کردید؟ قرار بود فقط ببریدش زندان
پلیس: کاری که اون کرده فقط جدا کردن شما ها نبود.
خانم تسوروگی یه معتاد هستش و چند نفرو به قتل رسونده ایشون وقتی مست بوده میرفته و قمار میکرده و تا حالا با چند نفر رابطه جنسی داشته.
ا: واقعا؟
پ: بله
م: باورم نمیشه.
شب......
تو ایستگاه پلیس.........
پلیس در حال بازجویی از کاگامی.
پ: خانم تسوروگی متوجه هستید شما به چه جرم های بزرگی مرتکب شدید؟
ک: شما منو با یه نفر دیگه اشتباه گرفتید[دروغ]
پ: ولی ما مدرک داریم.
ک: چه مدرکی؟
پ: ما با صاحب قمارخانه و بار صحبت کردیم و اونا گفتن شما همیشه اونجا میرفتید. چه توضیحی دارید؟
ک: اممم
پ: شما میرید زندان.
ک: نه چی؟ نه نه لطفا....
پ: لطفا خانم تسوروگی رو به زندان ببرید.
ادرین و مرینت در کافیشاپ:
ا: مرینت ، دوست دارم.
م: منم دوست دارم.
پایان