تک پارتی عاشق قاتل

ک ک ک · 1402/07/04 17:22 · خواندن 2 دقیقه

تو یه وب دیگه منتشر کردم گفتم اینجا هم بزارم برو ایدامه کوتاهه😄

از کابوس پریدممونده بودم چیکار کنم یکم دیگه می خوابید  مریض میشدم  

مامان بزرگ : مری  یه نفر پشت در باز کنم یا نه 

مرینت: باز نکنید  خوام برم بیرون 

لباس هام را پوشیدم و بیرون رفتم جلو چشمم صحنه ی باور نکردنی بود ! اون آدرین اگرست بود قاتل پدر و مادرم من ولی من معشوقش بودم 😨

از جلوش رد شدم 

آدرین:اوهوخانم جوان بنظر تنها میای می خوای ببرمت پاساژ 😌؟!

باید بین زندکی و عشق یکی رو انتخاب می کردم تسلیم عشق شدم و باهاش رفتم 

ادرین: بفرماین خانوم ها مقدم هستند 😌

مرینت:منو بکش راحت شم 

رفتم تو ماشین ماشینش بزرگ بود ولی پلاک نداشت 

آدرین :محکم بشین 

مرینت:چراغ قرمزه 

آدرین: هیچی برا من مهم نیست 😈😈

از چراغ رد شد و هی آدما رو زیر می گرفت 

مری: آقا دارین زیاده روی می کنین 

ادرین:نه منو آدری صدا کن 😌😈

رسیدیم به یه پاساژ انگار واقعا زیبا بود 

ادرین: بفرماید وارد آسانسور شوید تا بریم بالا 🙂

مرینت:ممنون بریم 

سوار آسانسور شدیم رفتیم طبقه ی ۶۹ 

پیاده شدیم پشت بوم بود به یکی از میله ها تکیه دادم و خیره شدم ..پشت سرم یه صدایی میومد حدس می زدم رفتم کنار و آدرین پرت شد پایین 

ادرین:میکشمت میکشمت😈😈😈

مرینت:بهتر هست برگردم خونه 

رفتم خونه 😉

مامان بزرگ: مرینت دختر گلم کجا بودی !!

مرینت: من هیچ وقت عاشق نمیشم بعد با گریه رفتم تو اتاقم ،اتاقم ساده بود یه تخت و میز برا تکلیف بود و یه کمد و مبل گرفتم رو تختم ک خوابیدم 

لایک کن🩷💬