تک پارتی عاشق قاتل
تو یه وب دیگه منتشر کردم گفتم اینجا هم بزارم برو ایدامه کوتاهه😄
از کابوس پریدممونده بودم چیکار کنم یکم دیگه می خوابید مریض میشدم
مامان بزرگ : مری یه نفر پشت در باز کنم یا نه
مرینت: باز نکنید خوام برم بیرون
لباس هام را پوشیدم و بیرون رفتم جلو چشمم صحنه ی باور نکردنی بود ! اون آدرین اگرست بود قاتل پدر و مادرم من ولی من معشوقش بودم 😨
از جلوش رد شدم
آدرین:اوهوخانم جوان بنظر تنها میای می خوای ببرمت پاساژ 😌؟!
باید بین زندکی و عشق یکی رو انتخاب می کردم تسلیم عشق شدم و باهاش رفتم
ادرین: بفرماین خانوم ها مقدم هستند 😌
مرینت:منو بکش راحت شم
رفتم تو ماشین ماشینش بزرگ بود ولی پلاک نداشت
آدرین :محکم بشین
مرینت:چراغ قرمزه
آدرین: هیچی برا من مهم نیست 😈😈
از چراغ رد شد و هی آدما رو زیر می گرفت
مری: آقا دارین زیاده روی می کنین
ادرین:نه منو آدری صدا کن 😌😈
رسیدیم به یه پاساژ انگار واقعا زیبا بود
ادرین: بفرماید وارد آسانسور شوید تا بریم بالا 🙂
مرینت:ممنون بریم
سوار آسانسور شدیم رفتیم طبقه ی ۶۹
پیاده شدیم پشت بوم بود به یکی از میله ها تکیه دادم و خیره شدم ..پشت سرم یه صدایی میومد حدس می زدم رفتم کنار و آدرین پرت شد پایین
ادرین:میکشمت میکشمت😈😈😈
مرینت:بهتر هست برگردم خونه
رفتم خونه 😉
مامان بزرگ: مرینت دختر گلم کجا بودی !!
مرینت: من هیچ وقت عاشق نمیشم بعد با گریه رفتم تو اتاقم ،اتاقم ساده بود یه تخت و میز برا تکلیف بود و یه کمد و مبل گرفتم رو تختم ک خوابیدم
لایک کن🩷💬