کریسمس غیر منتظره🎄
نگران نباشید این مثل تک پارتی قبلیم قرار نیست احساساتتون رو به فنا بده😂💔
این رمان شامل یک کارتون و دو انیمه هست
کارتون میراکلس
و انیمه های....
بسکتبال کورکو
و
اسکیت برد بینهایت
واسه خوندنش به ادامه مطلب مراجعه کنید
مرینت:
+بلوبری من یه نظری دارم..
_چجور نظری؟!
+خب...
شمشیرشو دراورد و از کنار ضربه زد منم شمشیرمو سریع در اورد و سرویس رو دفع کردم..
+اون پلی که اونجاست رو میبینی...
_خب که چی؟!
+بیا تا اونجا مسابقه بدیم...هر کی برد هدیه سال نو رو خودش انتخاب میکنه
_بین مردم؟؟!
+ترسیدی😏؟
_اصلا😒 مطمئن باش من میبرم..
+میبینیم😂✌🏻
ما هم توی کوچه خیابونا بودیم و همینجور بین مردم شمشیر زنی بازی میکردیم😂
تمام توجه مردم رو به خودمون جلب کردیم😌...
که یکدفعه یه پسر مو قرمز سوار بر اسکیت از بین دوتامون گذشت و ادرین دقیقا ضربه رو کوبید روی کلش و نقش زمین شد😂
یه پسر مو ابی اومد:رکی...حالت خوبه.؟؟!!
*رکی*
اخ اخ این شلاق از کدوم جهنم درهای پیداش شد؟!
+رکی..حالت خوبه؟!
_بنظرت من خوبم؟؟!
میا:از نظر من سالمی
_تو خفه شو
+اهای پسر حالت خوبه...معذرت میخوام😅
یک پسر بودن و یک دختر بنظرم باهم دوستن..
_اخه باهوش وسط خیابون جای با شمشیر بازی کردنه؟؟!!
+اره😐
_لانگا حسابشو برس😑
لانگا:رکی اروم باش..این یه سو تفاهم کوچیکه....ببخشید این دوست ما یکم زبونش تیزه.. اسم من لانگاست خوشوقتم☺
_چی؟؟!!!
+آدرین هستم خوشوقتم..
+مرینت دوپن...خوشوقتم
میا:میا صدام کنین
_جانم؟!!اینا قرار بود منو به فنا بدن حالا باهاشون دوست شدین؟؟!!!
میا:اگه خفه نشی خودم خفهات میکنم😑
_😑رکی هستم....
مرینت:زبون تیزت از پهنا تو حلقم😐😂
_چی گفتی😑؟
مرینت:همین که شنیدی😂
مدتی بعد
_ببینم چرا هرجا میریم شماهم دنبال مایین؟؟!
ادرین:تو دنبال مایی...ما راهمون از این طرفه 😐
ادرین*
حاظرم شرط ببندم مادر پدرشم عین خودشن😐👌🏻
که یکدفعه نقش زمین شدم🤕
مرینت:ادرین...حالت خوبه؟!😶
_این چه کوفتی بود؟!🤕
مرینت:توپ بسکتبال...انگار اینجا دارن بسکتبال خیابونی بازی میکنن
رکی:ههههههههه...دلم خنک شد😂
_خفه😑🔪
+ببخشید....توپ مارو ندیدین
یه پسر با موهای زرد و هودی ابی روشن بود
_اقای محترم همین الان توپ شما کله منو از وسط نصف کرد😑
+اخ شرمنده😅...صب کن ببینم..1..2..3..4..5...عالیه 😆 میتونیم یه تیم بسکت تشکیل بدیم....
رکی:جانم؟!!!
+میشه بیاین و با ما بسکتبال بازی کنین
میا:من هستم
لانگا:منم همینطور
رکی:بسکتم زیاد خوب نیس..ولی باشه
مرینت:منم هستم
_چی...تو با اونا بسکت بازی نمیکنی....نکنه یادت رفته همین چند دقیقه پیش کله رفیق جینکِت نزدیک بود به فنا بره 😑
مرینت:ولی الان سرجاشه..هیچ اسیبی هم ندیدی😐
+خوبهههه...کیسه ریوتا هستم...
+رکی
+لانگا
+میا
+مرینت
منم:ادرین هستم😑
کیسه:خوشوقتم.... بیاین بریم تا با بقیه اشنا شیم☺
همگی وارد زمین شدیم.....
کیسه*
ائومینه:ریوتای دست و پاچلفتی... چرا اینقدر لف دادی؟ یه توپ خواستی بیاریا😑اینا کین؟
_اولا دست و پا چلفتی عمهته دوما به تو مربوط نیست😐
ائومینه: چی؟! به عمه من توهیین میکنی؟!
و افتاد دنبالم 😐
منم فرار رو بر قرار ترجیح دادم😐😂
ائومینه : پدرسگ عوضی.. جرئت داری واستا😡
و با هزار بدبختی با کمک میدوریما تونستیم ائومینه رو اروم کنیم... 🙄
کاگامی: ائو چان بمولا سگ هم اندازه تو اینقدر پارس نمیکنه😐
با خودم: کاگامی چان دوست خوبی بودی خدا بیامرزتت🙏😔
و حالا ائومینه دنبال کاگامی افتاد😂😔
به بچه ها نگا کردم... خیلی شیک نشسته بودن روی صندلی... 😐
ادرین شیرکاکائو میخورد..
مرینت انرژی زا... میا ابمیوه... لانگا موز... رکی هم فریاد میزد: کله قرمز زود باش الان بهت میرسه... مو ابی خیلی کندی...
معلوم نبود طرف کدومشونه😐
رفتم پیششون:چیزی لازم ندارین براتون بیارم😐؟
ادرین:نه لطفا مزاحم نشو ببیینم اخرش چی میشه..
رکی: اره اب معدنی میخوام🙄
_خیلی پرویین😐......
هممون با هزار بدبختی ائومینه رو اروم کردیم....
_خب دوستان میخوام دوستای جدیدمو معرفی کنم.. قراره باهامون بسکت بازی کنن
مومویی: عالیه..نه تتسو کون؟!
کوروکو:ا اره باحاله..
مومویی محکم کوروکو رو بغل کرد 😑
کوروکو:مومویی چان..خفه شدم..
ائومینه:بمیری ساتسوکی..😑
_خب دوستان خودتونو معرفی کنید😅
+ادرین
+مرینت
+لانگا
+رکی
+میا
اکاشی:از اشنایی باهاتون خوشوقتم ...اکاشی سجیرو هستم کاپیتان تیم...
+ائومینه دایکی
+شینتارو میدوریما
+موراساکیبارا اتسوشی
+کاگامی تایگا
+کوروکو تتسویا
+ساتسوکی مومویی هستم..مدیر تدارکاتی تیم
مرینت:از دیدار باهاتون خوشوقتم
میدوریما:تو...گفتی ادرین هستی درسته؟!
آدرین:اره چطور😶؟
میدوریما:قیافت خیلی اشناست...ببینم تو ادرین آگرست نیستی؟!همون پسر اعجوبه درشمشیر زنی؟!که در سن 12 سالگی تمامیه مسابقات لندن و امریکا و تنیس رو اول شدا؟؟؟!(از خودم در اوردم😁)
کوروکو:جدی؟!
اکاشی:اره منم راجبش شنیدم...
مرینت:اره خودشه😌😁
_چی واقعا؟!فوق العادهاس
ائومینه:نگو تو اینو نمیدونستی!؟
_نه نمیدونستم..من همیشه مسابقه بسکت میبینم😕
ائومینه و کاگامی اهی کشیدن
مومویی:خب دیگه...کلی وقت دارین حرف بزنین..نمیخواین بازی کنین؟؟!
اکاشی:درسته...مومویی چان لطفا اعضا رو به دوتیم تقسیم کن
مومویی:بله
*مدتی بعد*
مومویی:خب
تیم الف
کوروکو
ادرین
ائومینه
رکی
میا
مورا چان
گروه ب
اکاشی
مرینت
کیسه
لانگا
میدوریما
کاگامی
اکاشی:عالیه...خب بیاین شروع کنیم
همه:بلهههههه
*لانگا*
_خیلی باحال بود...
رکی:اره...بیاین هر از گاهی بیایم اینجا و بسکت بازی کنیم...
ادرین دستشو لای موهای مرینت برد و موهاشو به هم ریخت :بلوبری فک نمیکردم تو بسکت اینقدر خوب باشی 😁
مرینت:تو خوبی😒
اکاشی:اره خیلی خوش گذشت...حتما بازم بازی میکنیم ☺
کیسه:راستی بچهها کریسمسهها ...کریسمس مبارک😆
هممون کریسمس رو بهم تبریک گفتیم....
گاکامی:هنوز تموم نشده....همتون مهمون من
کیسه:ایول .....بزن بریم😆
و هممون سمت خونه کاگامی راه افتادیم
مرینت*
رسیدیم خونه کاگامی ...
کاگامی:خب بچهها یکم صب کنید شام حاضره ..
پیشبند اشپزی رو تنش کرد...
و شروع به اشپزی کرد😐👌🏻
تا زمانی که کاگامی اشپزی میکرد هرکی به یه کاری مشغول بود......
بعد مدتی غذا اماده شد..با اینکه پسر بود ولی اشپزیش حرف نداشت😐👌🏻
از ظاهر غذا اینو فهمیدم
رکی و کیسه:ایول...دمت گرم😍🤩
همه دور میز نشستن
ائومینه و کاگامی یه کاسه بزرگ پر از رامن گذاشتن جلوشون
ائومینه با دهان پر :امکان نداره به تو ببازم بزغاله
کاگامی:میبینیم
مومویی:افرین دایکی چان...کم نیاری
میدوریما:موراساکی اینقدر نخور
مورا:یه روزهها😶😐
میا: رکی.... من این منتطقه رو یادمه... میگن اینجا روح زیاد داره😐😏
رنگ رکی مثه گچ سفید شد: ا.. اصلا شوخی بامزهای نیس 😐
کاگامی:همچین چیزی وجود نداره.....اینا خرافاته...رنگ اونم عین گچ سفید شد😂
یهو صدای شبیه شکستن ظرف اومد..
کاگامی و رکی هم دیگه رو بغل کرده بودن و از ترس بهم میلرزیدن😑😂
بعد فهمیدیم لانگا داشت بشقابای سالم رو میزاشت رو هم و میا هم نور گوشیش رو انداخت رو صورت لانگا و چهره ترسناکی بهش میدا😂
رکی:مرگ 😑
کاگامی: خدایا از دست شما
ائومینه: واقعا که.. فک نمیکردم از روح بترسی..
کاگامی: چی گفتی؟ من از این چیزا نمیترسم
ائومینه: پس چرا رنگت عین گچ سفید شده 😏😂
کاگامی: خفه😑
بلاخره هرچی بود بخیر گذشت و موقع خداحافظی شد...
همون از هم خداحافظی کردیم...
تو راه برگشت به خونه بودیم
ادرین: خیلی خوش گذشت بلوبری(بدبخت دیگه لادت کرده به این اسم😂)
_اره..
+راستی هدیه سال نو منو نگرفتیا
_بمولا الان میزنم از وسط نصفت میکنم😑تو که امروز دیدی چی شد؟ بنظرت میتونستم برم خرید؟!
+اروم باش باو... شوخی کردم😂
شیطونه میگه بزنم نفلهاش کنم😐
آدرین گوشیش رو دراورد
+ایول... مومویی چان گروهو تشکیل داد..
_جانم؟!
+منو میا شماره هامونو بهش دادیم گفتیم یه گروه چت بزن... واستا الان تو رو هم تو گروه اد میکنم
اهی کشیدم: خدایا
+اوو میا رکی و لانگا رو هم اد کرد... عالیه...
با فک زدنای ادرین بلاخره به خونه رسیدیم
اینم از کریسمس ما😐😂
🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫🍫
لایک و کامنت فراموش نشه😊
راستی... امروزتون چجوری گذشت؟؟؟(منظورم روز اول مدرسه هست)
برا من کا اینقدر افتضاح بود که اصلا حاضر نیستم راجبش حرف بزنم😖😒😔