تک پارتی عاشقانه ❤ ( جایزه )
اینجا شخصیت ها مرینت و ناتالی و گابریل هستن و داستان مثل میراکلس خودمونه ولی
آدرین نیست و مرینت خدمتکار گابریل هست .
از زبان مرینت #
مطمئنم ناتالی عاشق گابریله ... اوممم فکر کنم بتونم کمکش کنم که حسش رو بگه پس باید
دست به کار بشم .
مرینت : ناتالی خانم میشه بیاین .
ناتالی : بله مرینت چیزی شده ؟
مرینت : من میدونم شما عاشق ارباب ( گابریل ) هستید پس میتونم کمکتون کنم ( دم گوش
ناتالی )
ناتالی : َههَهَهَ وای مرینت خیلی با مزه ای 😂
مرینت : من میدونم شما عاشقشید لازم نیست با این رفتار ها گولم بزنید 😒
ناتالی آب دهنش رو قورت میده و میگه : تو رو خدا بهشون نگو 🥺
مرینت : نه دیگه نمیشه یا شما میگید یا من 😈
ناتالی : ولی من جرعت ندارم میترسم
مرینت : پس گزینه ی دو رو انتخاب کردید من میرم ميگما ، نترسید من خودم به شخصه
عاشق یک پسر بودم و بهش اعتراف کردم و الان باهم زندگی میکنیم .
ناتالی : نه نههه مرینت نههههه
از زبان گابریل #
هیچوقت حرف آخر امیلی رو یادم نمیره که بهم گفت : اگه عاشق کسی شدی بهش بگو چون
من فقط خوشحالیت رو میخوام 😢
هییی وقتشه به حرفش عمل کنم و حسم رو به ناتالی بگم .
ولی چطوری بهش بگم میترسم ردم کنه 😪
______________ چند ماه بعد ___________
از زبان ناتالی #
چند ماهی از اون اتفاقات میگذره ، توی این چند ماه مرینت با هزار بدبختی من رو مجبور کرد
حسم رو به گابریل بگم و بعد فهمیدم گابریل هم عاشقم بوده 😳
بعد ها گابریل ازم خواستگاری کرد و ما چند ماهی میشه که ازدواج کردیم .
مرینت هم بعد از ما با پسری که عاشقش بود ازدواج کرد .
میدونی اینکه من الان زندگیم خوب و خوشه همش رو مدیون مرینتم و مدیونش خواهم
ماند
پایان
بنظرتون واسه بار اول خوب بود ؟؟؟ میدونم جا داشت بهتر باشه ولی واقعا عجله داشتم
امیدوارم درکم کنید 😔
بای 👋