Miracle of friendship 💗

ک ک ک · 1402/05/04 00:14 · خواندن 1 دقیقه

این داستان یک تک پارتی ولی اگه بخواین اضافه می کنم 👇🏻💗

مرینت: آه یه روز عالی و معرکه تو پاریس بدون شر... اون چیه !!

ای بابا بازم باید تغییر شکل بدم 

📱🔔

مرینت: اَلو ؟ رینا

رینا: مرینت من با توهم سر این مرغ کاهویی دایناسوری سگی مگویی.... حالا هرچی گرم کردم این یه نتیجه ی آزمایش خطا رفتس! زود باش بیا !

مرینت: چی ؟! باشه اومدن تیکی خال پدیدار. 

گربه سیاه :رینا احیانن کفشدوز بانو نیمده؟؟

کفشدوزک :من اومدم گردونه ی گوش بختی 

💍

یه انگشتر ؟! خب بزار ببینم ... آهان رینا اون از درخشش نور مز ترسن ؟

-از کجا فهمیدی آره 

کفشدوزک ؛ خوبه نقشه اینه .....

گربه سیاه:هی شاپرک زنبوری دایناسوری بیا ببینم لا لا لا لا لا لای لای لا لا لا لا لای 

کفشدوزک : خب این از این 💍☀️

گربه سیاه :حالا چی ؟

کفشدوزک :اون سنجاق بترکون 

-طوفان گربه‌ای 🌪🧿

کفشدوزک:بای بای پروانه کوچولو کفشدوزک معجزه آسا 

خوب بریم 

آلیا :بیا استراحت 

📱🔔

مرینت برای روز دوستی آماده ای ؟

مرینت: البته که آماده ام

آلیا: بزن بریم 

 

موقع روز دوستی در پارک 

آلیا: وای این عالیه 

مرینت: ممنون با دستم ساختمش 

اینا هم ماکارون دوستی 

آلیا: وای این عالیه 

بعد از اسکین سواری و عکس گرفتن و کارای دوستانه 

آلیا و مرینت کنار دریاچه نشستن‌ 

آلیا : خیلی خوش شانسم که دوست معجزه آسایی مثل تو دارم

مرینت: منم همینطور بیا BFF باشيم 

_فکر خوبیه  هی بیا یه عکس بگیریم 

📷🔔

 مرینت:وای عالی شد 

_فردا نظرم چابش می کنم دوست جونم 

مرینت: 💗💗

        ⚡️ 💗🎤            پایان            🎤  💗 ⚡️