دنیای پیچیده عشق ❤️
دنیای پیچیده عشق ❤️
«پارت هفدهم»
ببخشید که یکروز طول دادم ، بفرمایید 👇🏻
مرینت :
بهم پیشنهاد داد که بریم و قدم بزنیم (آهان فکر کردید چی 🤣😛)
منم قبول کردم ، بعد وقتی داشتیم میرفتیم یه دسته گل لاله قرمز بهم داد ، خیلی خوشگل بود . (هی خدا شانس بده 😑)
منم گرفتم و ازش تشکر کردم ، که آروم تیکی بهم گفت : چرا حرفت رو بهش نمیزنی ؟
آروم گفتم : الان موقع اش نیست .
با اعصابانیت گفت : چرا هست .
که یهو..........
آدرین :
بعد به مرینت پیشنهاد دادم که بریم و قدم بزنیم ، اونم قبول کرد بعد یواشکی اون دسته گل رو از تو سبد درآوردم و وقتی داشتیم قدم میزدیم بهش دادم و خیلی خوشحال شد و تشکر کرد .
(این عکس اون لحظه اون دوتا مرغ عاشقه😘)
که بعد یهو آندره رو دیدیم و به مرینت گفتم : نظرت چیه بریم و بستنی بخوریم؟؟؟
اونم باشه ای گفت و رفتیم پیش آندره ، آندره گفت : به به دو زوج دوست داشتنی.
ماهم سرمون رو به اون ور برگردوندیم و سرخ شدیم که آندره آدمه داد : طعم شیر پسته برای عشق بی آلایشتون ، بلوبری برای رنگ چشم دختر ، مغر پسته ای برای رنگ چشم پسر .
بعد بستنی رو گرفتیم و باهم خوردیم .
مرینت :
بله آندره رو دیدیم و رفتم و ازش یه بستنی رفتیم داشتیم بستنی رو می خوردیم که یهو گوشی آدرین زنگ خورد ، پدرش بود و بهش گفت که یه کار فوری براش پیش اومده و باید همین الان بره خونه .
آدرین با ناراحتی خداحافظی کرد و رفت ، بعد من موندم و یه بستنی بستنی رو همونجا گذاشتم (خب اسکل بستنی رو بخور ، کلا اینا یه تخته اشون کمه 🤦🏻♀️)
و رفتم سمت موتورم و رفتم خونه وقتی رسیدم خونه لباسام رو درآوردم که یه پیامک از طرف آدرین دریافت کردم نوشته بود .......
اینم از این پارت باز جاهای حساس تمومش کردم ، خب امیدوارم لذت برده باشید .
اگر انتقاداتی دارید بهم بگید ❤️👋🏻