دنیای پیچیده عشق ❤️
دنیای پیچیده عشق ❤️
«پارت دهم»
حمله کنید 👇🏻
مرینت:
بعد ۴ ساعت کار لباسم تموم شد و از اونجایی که فردا تعطیل بود تا ظهر خوابیدم .
ساعت ۳ بیدار شدم و رفتم ناهار خوردم (چیه انتظار داشتید بنویسیم رفتم صبحونه بخورم😶)
بعد رفتم حمام و یکم اتاقم رو مرتب کردم ، دیدم که ساعت ۵ و من دو ساعت دیگه باید برم کشتی .
پس شروع به آماده شدن کردم ، موهام رو که باز گذاشتم و لباسی که طراحی کرده بودمم (حالا اینقدر پز نده😒) و پوشیدم و آرایشم نکردم ، آخه دوست دارم همه زیبایی های خودم رو ببینن (الان ما آرایش کنیم زشتیم 🤨)
بعد سریع کیفم رو برداشتم و از مامان و بابا خداحافظی کردم و به سمت کشتی رفتم .
(این لباسیه که مرینت برای خودش طراحی کرده👇🏻)
آدرین :
صبح روز بعد ناتالی بهم گفت که پدرم اجازه داده تا به کشتی برم ، خیلی خوشحال شده بودم ، برای همین سریع ناهار خوردم ( اینجا هم انتظار داشتید بگم رفتم صبحونه بخورم 😁)
و دوش گرفتم و رفتم تا لباسم رو بپوشم ، موهام رو مرتب کردم و رفتم پایین و با محافظم رفتیم به سمت کشتی .
(اینم لباس ادرینه👇🏻آدرین تو لباس خیلی جنتلمنه)
وقتی رسیدم نینو اومد سمتم و بغلم کرد و گفت : چه تیپی زدی رفیق .
در حالی دستم و به موهام کشیدم ، جواب دادم : ممنون ، تو هم خوشتیپ شدی .
که بعد حضور یکی رو بغلم احساس کردم وقتی سرم و برگردوندم ، مرینت رو دیدم که مثل همیشه نبود ، خیلی مهربون گفت : ام.............م.....سلام .
و بعد تا اومدم جوابش رو بدم الیا صداش زد و با سرعت رفت طرف الیا ، خیلی خیلی خیلی دوست داشتنی و قشنگ شده بود .
یهو نینو من رو کشوند و به سمت صندلی برد و من رو رو صندلی نشوند .
مرینت :
وقتی رسیدم آدرین رو دیدم که خیلی جنتلمن و خوشتیپ شده بود ، دلم نیامد که مثل قبلا باهاش رفتار کنم و خب رفتم و بهش سلام کردم .
بعد الیا صدام کرد و من و برد پیش خودش ، یکم باهم حرف زدیم و بعد برد من و رو صندلی نشوند ، تا اومدم به خودم بیام دیدم بغل ادرینم ، همش تقصیر این الیاست ، همه نقشه ی اونه .
الیا :
روز مهمونی که شد ، همه باهم نقشه کشیدیم من ، نینو ، رز ، کیم ، جولیکا ، ایوان ، میلن ، الکس ، مکس و بقیه که مری و آدرین بغل هم بشینن و .....
اینم از این پارت ببخشید اگه یکم طول کشید ، طولانی دادم و سعی کردم که عذابتون داده باشم .
نظراتتون رو حتما بگید 👋🏻💖❤️