عشق واقعی P15

ـ🧡Orange Loin🧡ـ ـ🧡Orange Loin🧡ـ ـ🧡Orange Loin🧡ـ · 1402/04/16 11:32 · خواندن 1 دقیقه

بچه هااا  ااز دستتون خیلی ناراحتم و باهاتون قهرم لایک و کامنتای پارت قبل خیلی پایین بود

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آدرین #

با چشم های آبیش بهم نگاه کرد بهش گفتم 

آدرین ـ لطفا انقدر خوشکل نباش آدم دلش نمیاد حتا بهت دست بزنه

مرینت #

اون حرف رو که زد نمیدونستم باید چی بگم واسه همین سکوت کردم و لبخند زدم

آدرین ـ  میتونم افتخار داشتنت رو داشته باشم؟ ♡! ♡؟ ♡! ♡؟ ♡! ♡؟ ♡! ♡؟ ♡! ♡؟ 

اومدم جواب بدن که یهو 

تق تق تق 

مرینت ـ کیه

نیت ـ منم نیت

مرینت ـ وای آدرین تو رو نباید ببینه برو توی کمد قایم شو

آدرین ـ خب چرا نبینه بزار ببینه

مرینت ـ اگر منو دوست داری برو

آدرین ـ باش

بعدشم رفت به سمت کمد و اونجا قایم شد منم درو باز کردم 

نیت ـ سلام عشقم 

مرینت ـ درست حرف بزن

نیت ـ یعنی منو دوست نداری

بعد از این حرفش درو قفل کرد

مرینت ـ چی کار میکنی

نیت ـ یعنی میگی کمی با هم حال نکنیم

آدرین #

از یه طرف نمیتونستم حرفاش رو تحمل کنم از یه طرف اگر میرفتم بیرون واسه مرینت بد میشد

نیت ـ یه حال کوچیک کنیم 

مرینت #

  ممنو پرت کرد رو تخت و خیمه زد روم و صورتم رو بوسید

آدرین #

نتونستم تحمل کنم و رفتم بیرون

آدرین ـ داری چه گوهی میخوری کسی رو بوس کردی که من جرعتش رو ندارم بهش دست بزنم

نیت ـ اوه تو هم که هستی تو اتاق مری چی کار داری

آدرین ـ به تو ربطی نداره فهمیدی راستی کتکای اون شب مارتا کمت بود

 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

لایک15

کامنت20

شرط پارت بعد

بای