عشق شکسته پارت پایانی قسمت10

سایه ماه · 01:30 1402/04/11

بله. این قطعا تبدیل به یک فصل جداگانه از سه فصل قبلی شده. برید ادامه.

@ne415m

رمان ها در اینجا هم نیز هستند.(البته واسه الان فقط پارت اول عشق شکسته رو گذاشتم ولی ممکنه بعدا پارت های بیشتری توی اینستا بزارم)

فقط یک چیزی...خودتون رو برای این قسمت آماده کنید.(نگید که هشدار ندادم)

*جعبه به رنگ سیاه در می آید و در جعبه بسته و مهر و موم میشه*
امیر رضا: گریمور مهر و موم شد. موفق...
*ناگهان همه با وحشت به تیغه ی خونین هانس و الناز نگاه میکنند*
هانس*به عصبانیت به سوی الناز خم می شود*: من میخواستم تو رو نسبتا سالم برگرداندم ولی ببین چیکار کردی؟! تو من رو مجبور کردی برای اینکه جلوی حرکت کردن تو رو بگیرم تمام تاندون ها و عضلات دست و پا هایت رو با شمشیرم ببرم! 
هانس*آرام تر میشود*: ولی میدونی چیه دیگه لازم نیست نگران اینکه تصادفی بهت آسیب میزنم باشم. و میتونم با خیال راحت اونا رو بکشم.
الناز*به پشت بر روی زمین است و  از دست ها و پا هایش خون میریزد* :چی؟ وایسا! هانس!
*هانس به الناز نگاه نمیکند*
(راوی)
هانس با شمشیر خود به سوی آیدا و زهره حمله میکند.
آیدا و زهره: طلسم...
در چند ثانیه بدن های بدون سر آنها بر روی زمین می افتد.
قطرات خون از شمشیر هانس بر روی زمین میریزند. همه از کار هانس مبهوت و وحشت زده هستند.
آدرین*در حالی که مرینت را در آغوش دارد با وحشت قدمی به عقب بر میدارد*: چی؟...چ...چطور...ممکنه؟ مگه اون...زخمی نشده؟...پس چ...چجوری به این سرعت اونا رو کشت؟
هانس ناگهان جلوی صورت آدرین ظاهر می شود.
هانس: می خوای بدونی؟
در چند ثانیه اجساد تکه تکه شده ی مرینت و آدرین بر زمین می افتند.
نینو*با فریاد به سوی هانس حمله میکند*: عوضی!!!!!
هانس  با یکی از دست هایش ضربه را دفع میکند و با دست دیگر شکم نینو را سوراخ میکند و قبل از اینکه نینو بر زمین بی افتد  او را دو شقه میکند.
آلیا*با وحشت فریاد میزند*: نینو!!! نه!!
هانس به آنها نگاه میکند ولی در چشمان او چیزی جز میل به قتل پیدا نمیشود.
هانس: می دونید توی یک بازی اکشن بهترین راه برای بردن چیه؟ مجبور کردن حریف به نشان دادن برگ برنده اش و سوء استفاده یا از بین بردن آن. و در این مورد تنها برگ برنده ی شما الناز بود که اون رو هم از دست دادید. و این یعنی شما ها بدون الناز صرفا یک مشت انسان هستید و راحت میمیرید. 
هانس به آلیا حمله میکند. اما دیمین ناگهان با شمشیر بزرگ خود جلوی ضربه را میگیرد.
دیمین: اول از همه اینجا یک بازی اکشن نیست. و دوم هم اینکه الناز تنها برگ برنده ی ما نیست!!!
لوسی از پشت به هانس حمله میکند.
لوسی: طلسم های کاستیفر: بخش سوم: مشت فولادی!
دست راست لوسی در دستکشی از جنس فولاد پوشیده می شود و لوسی با آن به هانس حمله می کند. و هانس با شمشیر خود دفاع میکند و در عوض به عقب هل داده می شود.
هانس با شمشیر خود به سوی لوسی می آید و باعث میشود لوسی وارد حالت دفاعی شود.
(از زبون لوسی)
ضربات اش قوی تر و سریع تر شدند. صبر کن ببینم. فقط شدت و قدرت ضربه ها نیستند که تغییر کردند. حتی روش حرکت کردن و روشی که با شمشیر حمله میکنه هم تغییر کرده!
انگار که تمام مدت داشته خودش رو گرم میکرده و تازه میخواد جدی جدی با ما بجنگد! اگه اینطوری باشه که خیلی افتضاح میشه!
(راوی)
شمشیر هانس تقریبا به نصف کردن صورت لوسی نزدیک میشود. که ناگهان کلویی  یو یو ی خود را به دور تیغه ی شمشیر می پیچاند و شمشیر را از دستان هانس می قاپد.
هانس: عوضی.
هانس به سوی کلویی حمله میکند.
آلیا ناگهان با عصبانیت فریاد میزند و توجه همه را جلب میکند.
آلیا: ببین آشغال! تو دوست صمیمی ام، دوست پسرم ، دوست پسر دوستم و دوتا از دوست های جادوگر ام رو از من گرفتی!! دیگه نمی گذارم کسی رو ازم بگیری حتی اون شخص یک آدم  به شدت مزخرف مثل کلویی باشه! توهم!
آلیا فلوت خود را بر زمین می کوبد و مه غلیظی اطراف هانس را فرا میگیرد.
دیمین از پشت هانس به او حمله میکند و دیمین با مشت به او ضربه میزند اما بدن دیمین در کسری از ثانیه تبدیل به مه میشود. و دیمین واقعی شمشیر خود در بدن هانس فرو میکند.
هانس با لگد محکمی گردن دیمین را میشکند. بدن دیمین بر روی زمین می افتد. و تبدیل به مه میشود.
هانس به شمشیر ضربه میزند اما شمشیر محو نمیشود. و برای همین شمشیر را از بدن خود در می آورد و در دست میگیرد.
زنی از میان مه به سوی هانس میپرد.