خون آشام زندگی من s2 p4+(خبر مهم)

𝘑𝘦𝘦𝘯𝘢 · 13:55 1402/06/07

حرفی ندارم برید ادامه مطلب 

__________________________________________________

راوی...

کل قصر شاهزاده لوکا نگران و پریشون بودن که نکنه برای محبوب ترین خدمتکار قصر اتفاقی افتاده (منظورشون با مرینته)

لوکا: چرا هیچ خبری از مرینت نیست نگرانشم 

جک: شاهزاده‌ لوکااا یک نامه از مرینت اومده. 

لوکا:بده من ببینم چی تو شه .. وقتی نامه رو باز کردم دیدم مرینت نوشته: 

شاهزاده لوکا سلام؛ دیروز اتفاق عجیبی افتاد و من فهمیدم که خون آشام ها به قصر حمله نکردن. و اون کار گرگینه ها بوده! و اینکه ادوارد برادر آدرین آگراست کشته شده و  دیگه نمیتونم زیاد توضیح بدم پس نگران من نباشید........

لوکا :چ.چی کار گرگینه ها بوده ؟ (و نامه از دستش افتاد زمین)

راوی..

میخواین بدونین که چه اتفاقی برای مرینت افتاده؟

______________________________

روز قبل........ 

بارون قطع نمیشد و وقتی که ادوارد رو میخواستن خاک کنن رفتم سر جنازه اش و گفتم : ه.هیچ وقت حلالت نمیکنم ادوارد (هق هق )

آدرین: با تمام وجودم به جنازه ادوارد نگاه کردم نباید هیچکس بفهمه که من ادوارد رو کشتم اما... اون کار ظالمانه ای با مرینت کرد 

راوی.........

آدرین دو زانو افتاد سر جنازه ادوارد و گریه کرد داشت گریه میکرد دید که مرینت از حال رفته و سریع داد زد که بیاین مرینت رو ببرین توی قصر........

راوی...... 

مرینت روبردن توی قصر و با این حالش‌ قلم و دوات رو برداشت و شروع کرد به نوشتن نامه برای لوکا و به خدمتکارا گفت یکجوری این رو به دست شاهزاده لوکا برسونن......

________________________

20 روز بعد .....

راوی.

از این روز ها ۲۰ روز میگذره و حال مرینت هم هنوز خوب نیست 

مرینت: آدرین من اصلا حالم خوب نیست

آدرین: نگران نباش مرینت الان طبیب میاد.... 

طبیب : سلام قربان لطفا شما بیرون منتظر بمونین 

آدرین: باشه 

____________________

1 ربع بعد.

آدرین : چی شد طبیب 

طبیب : راستش خانوم مرینت با.بارداره 

آدرین:😳چ.چییی یعنی اون از ادوارد.....

طبیب: دیگه کاری‌با من ندارید قربان

آدرین: با.باشه خیلی ممنون میتونید مرخص شید

آدرین: چ.چجوری به مرینت بگم ک.که اون از برادرم بارداره؟

::::::::::::::::::::::::

آدرین:امم مرینت حالت بهتره ؟

مرینت: آره فقط همش حالت تهوع دارم..

آدرین: راستش نمیدونم چجوری بهت بگم مرینت ت.تو از ادوارد بارداری 

مرینت:چ.چیییی یعنی الان من حاملمممم 😰

______________________________________

راستش میخوام رمان جدید بنویسم

پایان پارت ببخشید کم بود برای پارت بعد 60 لایک و40 کامنت