وبلاگ لیدی باگ

هایی

جفت پا پریدن و شکستن در بیصاحاب 😐😂😭

اومدن تو و صدای بلنگو اومدن:

هاییی

ب یادی از تابستون اسمو پروفمو قدیمی کردمم و قراره دوبارع مث اون موقع جاهلیتم سم بشم مخصوصا تابستون😂😭

خبخب اجی میخواهم و بکم بیاین زیر پست بحرفیم و بازی اوردم اون بازیه قدیمی ای که بیننده ها و نویسنده های قدیمی میدونن😭😂😐👐

پرش کنید به ادامه 

برین ادامه

یه لایکی چیزی این همه زحمت کشیدم

برین ادامه قشنگن

برین ادامه عشقام به اندازه ک کامنت میکنید پارت میزارم از این به بعد

26

🌃🌆🌇🏙️

توجه کنید رمان بازی ادامه پیدا نخواهد کرد 

Bonjour با توجه به اینکه داستان پیچیده است و خیلی توضیح داره دیگه ادامش نمی دم خودم هم واسه پایانش فکری ندارم .برای همین یه رمان دیگه به اسم شرور  را می نویسم .

اینجا توضیح مختصری درباره اش می دم 

شخصیت ها

کاترین بلکهرت 🖤

سن :13. درون گرا .شرور .خیلی کتابخوان 

توانایی ویژه :عروسک ساز 

پدر :پادشاه اویل لند 

مادر :جادوگر اعظم اِویل لند

جک نیومن💜

سن: 13 .برونگرا .خوب . بسیار بازیگوش 

توانایی ویژه : ندارد

پدر :پادشاه گودلند 

مادر :ملکه گود لند

جادوگر💚

سن :بیش از صد سال درونگرا. شرور . آرام 

توانایی ویژه :کنترل عناصر 

پدر و مادر ؟

ملکه مری💙

سن : 27 . شرور.

توانایی ویژه: پری دریایی

پدر ؟مادر :بعدا می فهمید

اِسلَپی🧡

سن:حدودا 1000 سال .برونگرا . شرور .چوبی

توانایی ویژه :یک عروسک چوبی متحرک است آب دهان اسیدی دارد 

پدر و مادر ؟

معرفی اویل لند و گود لند و جنگل 

اویل لند : محل زندگی شروران و جادوگران است بعد همیشه شب است و تمامی افراد سفید پوست هستند . به ساکنان آنجا هرگز هم گفته می شود

گود لند :

محل زندگی خوب ها و فرشته ها است چرخه شب و روز دارد .توسط جنگل احاطه شده است .به ساکنان آنجا همیشه گفته می شود

جنگل :

محل زندگی طرد شده ها که پس از به وجود آمدن عهد نامه توسط جادوگر طلسم شد .

مقدمه 

حسش می کردم .پادشاه شرور ها برای اینکه  بتواند عهد نامه را تغییر دهد امضایش را نصفه زد .کاملا کار درستی بود .ولی نظرش تغییر کرد امضاسش را کامل کرد .

به خاک و خون می کشید هیولایی ترسناک در دل جنگل نهفته بود .ولی بلاخره برمی خیزید .

بر می خیزید و جهان را درست می کرد

هی

برای اسی

سلام امروز 2 پارت میدم چون شنبه نمیتونم پارت بدم

سلام بروبچ چه خبر؟ من امده ام با پارت 7 امده ام. و لایک و کامنت فراموش نشه «لطفا🥺» و وقت تلف نکنیم و بریم سراغ داستان: 

من«مرینت»: 

سومین تله ما این بود: 

چالش رمز 7 حرفی که باید اونو با کلمات داده شده پیدا میکردیم«اگر 3 تا اشتباه میزدیم میباختیم و از زیر پلمون اتیش میومد و میسوختیم🥺» 

ادرین: 

خب بنظرت چی میتونه باش؟ 

من: 

نمیدونم اول تو بگو. 

ادرین: 

خب بنظرم اوم..... گربه سیاه ها؟ 

من: 

اره. 

رمز: گربه سیاه❌

زیر پامون کمی گرم شد. 

ادرین: 

خب نشد روباه قرمز خوبه؟ 

من: 

نه، اون نه تا حرف داره. 

ادرین: 

اها اسم بابای من چی؟ 

من: 

عالیه. 

و رمز رو زدیم. 

رمز: گابریل❌

من: 

اها یادم اومد. 

ادرین: 

مرینت صبر کن این اخرین شانسه.... 

ولی من رمز رو زدم بودم...... 

FINISH PART 7😇👇🏻