وبلاگ لیدی باگ

دختر اول:میخوام باهم باشیم ولی نمیتونیم باشیم باهم

ولی از طرفی

نمیتونم ازت دست بکشم

سر دوراهی موندم

نه راه پس دارم نه راه پیش

خودت بگو کدوم مسیر رو برم.

چون اگه به هر کدوم نگاه کنم دوتا مسیر بی انتها میبینم

دوتا مسیر که ته نداره

وقتی عاشق شدیم رو یادمه

اون روز یه مهمونی بود

یه جشن بالماسکه بود

عشق دوتامون رو کور کرد

نابودمون کرد

وقتی عاشق شدم فقط 12 سالمون بود

و وقتی با هم دشمن شدیم

13 سالمون بود

دختر دومی:

نمیدونم چرا هر وقت میخوام حرفام رو بهش بزنم

لکنت میگیرم.

لکنت میگیرم

خسته شدم از اینکه هر دفعه

کارو خراب کنم

هم خودم خسته شدم هم دوستام

یکی دیگه هم هست

جلوی اون لکنت ندارم

ولی من اول عاشق

اون پسر مو طلایی شدم

و به عشقم پایبند هستم

خوب یادم میاد

اون روزی که

اون پسر دل منو برد

یه روز بارونی بود

بدون چتر بودم

کم کم دیدم

که اون پسریه که به همه کمک میکنه

ولی پدرش اونو محدود میکنه

سالها گذشت و من

هنوز همینجام

توی نقطه ی اول ماجرا

ولی سعی میکنم

که کمتر لکنت بگیرم.

و تمام دخترایی که به اون اویزون اند

رو کنار بزنم

کوامیم کمکم میکنه

و منم به خودم و بقیه

شوت شید ادامه

سلام بچه ها ۳ روز گذشت و زمان رأی گیری تموم شده و حالا وقت اعلام نتایج هست 

 خیلی از نویسند ها هستن که داستانای زیادی نوشتن و بین طرفدارای وب مشهور هستن یا اصلا تجربه های بیشتری نسبت به ما دارن و طرفدارا ها باتوجه به همین موضوع رأی داد 

این چالش هیچ برنده و بازنده ای نداره !

• الین: ۱ رأی
• کتی: ۱ رأی
• لیدی هانیا: ۱ رأی
• ​​​​​آنیا: ۱ رأی
• آنیتا: ۱ رأی 
• سزین: ۱ رأی 
• لونا: ۲ رأی 
• هستی: ۲ رأی
• مریکت: ۸ رأی 
• ستایش: ۸ رأی
• سحر: (نویسنده ی کوله بار تنهایی) ۹ رأی
• نیشیمیا: ۱۱ رأی 
• سولماز: ۲۱ رأی 

​​​​​​از نظرات همه ی شما ممنون هستم 😊 تا چالش بعدی خدانگه دار. 

شعر 2

دختر اول:میخوام باهم باشیم ولی نمیتونیم باشیم باهم

ولی از طرفی

نمیتونم ازت دست بکشم

سر دوراهی موندم

نه راه پس دارم نه راه پیش

خودت بگو کدوم مسیر رو برم.

چون اگه به هر کدوم نگاه کنم دوتا مسیر بی انتها میبینم

دوتا مسیر که ته نداره

وقتی عاشق شدیم رو یادمه

اون روز یه مهمونی بود

یه جشن بالماسکه بود

عشق دوتامون رو کور کرد

نابودمون کرد

وقتی عاشق شدم فقط 12 سالمون بود

و وقتی با هم دشمن شدیم

13 سالمون بود

دختر دومی:

نمیدونم چرا هر وقت میخوام حرفام رو بهش بزنم

لکنت میگیرم.

لکنت میگیرم

خسته شدم از اینکه هر دفعه

کارو خراب کنم

هم خودم خسته شدم هم دوستام

یکی دیگه هم هست

جلوی اون لکنت ندارم

ولی من اول عاشق

اون پسر مو طلایی شدم

و به عشقم پایبند هستم

خوب یادم میاد

اون روزی که

اون پسر دل منو برد

یه روز بارونی بود

بدون چتر بودم

کم کم دیدم

که اون پسریه که به همه کمک میکنه

ولی پدرش اونو محدود میکنه

سالها گذشت و من

هنوز همینجام

توی نقطه ی اول ماجرا

ولی سعی میکنم

که کمتر لکنت بگیرم.

و تمام دخترایی که به اون اویزون اند

رو کنار بزنم

کوامیم کمکم میکنه

و منم به خودم و بقیه

دختر اول کی میتونه باشه؟ خودتون میفهمید.

سلام . برید ادامه👇 راستی اسم رمانم هم عشق شکسته هست.

خوب بچه امروز تیزر جدید منتشر شد و من این عکس رو ازش گرفتم و تا برای شما ها بزارم اگر لایک و کامنت زیاد باشه بقیه ی عکس ها رو هم میزارم 

و انگار توی این قسمت به جولیکا معجزه گر داده میشه 

سلام بر همه ی دوستان عزیز

بچه ها من یک چالش جدید گذاشتم همون‌طور که همه شما ها میدونید توی چالش قبلی اسم بهترین داستان هم رو با هم انتخاب کردیم و حالا میخوام یک چالش جدید بزارم و امیدوارم که همه تون توش شرکت کنید. 

چالش اینجوریه که شما اسم بهترین نویسنده ی وب از نظر خودتون رو برای من کامنت میکنید و اینکه در آخر مثل چالش قبلی من نتایج رو اعلام میکنم 

اما فراموش نکنید که به نویسنده های خوب وب توهین نکنید و من جواب چالش رو بعد از ۳ روز اعلام میکنم . 

فراموش نکنید که شما فقط میتونید اسم ۳ تا نویسنده رو بگین اگر کمتر هم باشه مشکلی نیست اما اگر بیشتر از ۳ تا نویسنده باشه من نظرتون رو پاک میکنم و نظرتون ثبت نمیشه .و همین طور به کسی که رأی میدین اسم کاملش رو بگین لقبش رو نگین. 

نگران نباشین هیچ‌ کس از نظرتون ناراحت نمیشه چون نظر همه مهمه  

نویسنده ها میتونن به خودشون هم رأی بدن اما فراموش نکنید فقط ۳ اسم بیشتر بشه نظرتون رو پاک میکنم . 

​​​نویسنده ای اگر خواست به خودش رأی بده اسم کامل خودش رو هم بگه!

منتظر رأی هاتون هستم 😊