وبلاگ لیدی باگ

وبلاگ لیدی باگ

به دنیای میراکلس بهترین وبلاگ لیدی باگ خوش اومدین. اینجا براتون بهترین پست ها رو درباره لیدی باگ و کلی پست قشنگ دیگه آماده کردیم.

عشق شکسته پارت 9

سایه ماه سایه ماه سایه ماه · 1400/05/18 06:09 ·

 


دختر اول: میخوام باهم باشیم

ولی نمیتونیم باشیم باهم

ولی از طرفی

نمیتونم ازت دست بکشم

سر دوراهی موندم

نه راه پس دارم نه راه پیش

خودت بگو کدوم مسیر رو برم.

چون اگه به هر کدوم نگاه کنم دوتا مسیر بی انتها میبینم

دوتا مسیر که ته نداره

وقتی عاشق شدیم رو یادمه

اون روز یه مهمونی بود

یه جشن بالماسکه بود

عشق دوتامون رو کور کرد

نابودمون کرد

وقتی عاشق شدم فقط 12 سالمون بود

و وقتی با هم دشمن شدیم

13 سالمون بود

دختر دومی:

نمیدونم چرا هر وقت میخوام حرفام رو بهش بزنم

لکنت میگیرم.

لکنت میگیرم

خسته شدم از اینکه هر دفعه

کارو خراب کنم

هم خودم خسته شدم هم دوستام

یکی دیگه هم هست

جلوی اون لکنت ندارم

ولی من اول عاشق

اون پسر مو طلایی شدم

و به عشقم پایبند هستم

خوب یادم میاد

اون روزی که

اون پسر دل منو برد

یه روز بارونی بود

بدون چتر بودم

کم کم دیدم

که اون پسریه که به همه کمک میکنه

ولی پدرش اونو محدود میکنه

سالها گذشت و من

هنوز همینجام

توی نقطه ی اول ماجرا

ولی سعی میکنم

که کمتر لکنت بگیرم.

و تمام دخترایی که به اون اویزون اند

رو کنار بزنم

کوامیم کمکم میکنه

و منم به خودم و بقیه

دوستان گرامی مزه ی داستان به همین شعر رو مخش هست ولی سعی میکنم کوتاه ترش کنم. ولی قول نمیدم. راستی یک خبر خوب: الان میتونید با دوتا از شخصیت های جدیدم اشنا بشید.

 

رمان عشق شکسته پارت 8

سایه ماه سایه ماه سایه ماه · 1400/05/17 09:14 ·

دختر اول: میخوام باهم باشیم ولی نمیتونیم باشیم باهم

ولی از طرفی

نمیتونم ازت دست بکشم

سر دوراهی موندم

نه راه پس دارم نه راه پیش

خودت بگو کدوم مسیر رو برم.

چون اگه به هر کدوم نگاه کنم دوتا مسیر بی انتها میبینم

دوتا مسیر که ته نداره

وقتی عاشق شدیم رو یادمه

اون روز یه مهمونی بود

یه جشن بالماسکه بود

عشق دوتامون رو کور کرد

نابودمون کرد

وقتی عاشق شدم فقط 12 سالمون بود

و وقتی با هم دشمن شدیم

13 سالمون بود

دختر دومی:

نمیدونم چرا هر وقت میخوام حرفام رو بهش بزنم

لکنت میگیرم.

لکنت میگیرم

خسته شدم از اینکه هر دفعه

کارو خراب کنم

هم خودم خسته شدم هم دوستام

یکی دیگه هم هست

جلوی اون لکنت ندارم

ولی من اول عاشق

اون پسر مو طلایی شدم

و به عشقم پایبند هستم

خوب یادم میاد

اون روزی که

اون پسر دل منو برد

یه روز بارونی بود

بدون چتر بودم

کم کم دیدم

که اون پسریه که به همه کمک میکنه

ولی پدرش اونو محدود میکنه

سالها گذشت و من

هنوز همینجام

توی نقطه ی اول ماجرا

ولی سعی میکنم

که کمتر لکنت بگیرم.

و تمام دخترایی که به اون اویزون اند

رو کنار بزنم

کوامیم کمکم میکنه

و منم به خودم و بقیه

کرم دارم بدم کرم دارم. برید ادامه.

رمان عشق شکسته پارت 7

سایه ماه سایه ماه سایه ماه · 1400/05/16 18:18 ·

دختر اول: میخوام باهم باشیم ولی نمیتونیم باشیم باهم

ولی از طرفی

نمیتونم ازت دست بکشم

سر دوراهی موندم

نه راه پس دارم نه راه پیش

خودت بگو کدوم مسیر رو برم.

چون اگه به هر کدوم نگاه کنم دوتا مسیر بی انتها میبینم

دوتا مسیر که ته نداره

وقتی عاشق شدیم رو یادمه

اون روز یه مهمونی بود

یه جشن بالماسکه بود

عشق دوتامون رو کور کرد

نابودمون کرد

وقتی عاشق شدم فقط 12 سالمون بود

و وقتی با هم دشمن شدیم

13 سالمون بود

دختر دومی:

نمیدونم چرا هر وقت میخوام حرفام رو بهش بزنم

لکنت میگیرم.

لکنت میگیرم

خسته شدم از اینکه هر دفعه

کارو خراب کنم

هم خودم خسته شدم هم دوستام

یکی دیگه هم هست

جلوی اون لکنت ندارم

ولی من اول عاشق

اون پسر مو طلایی شدم

و به عشقم پایبند هستم

خوب یادم میاد

اون روزی که

اون پسر دل منو برد

یه روز بارونی بود

بدون چتر بودم

کم کم دیدم

که اون پسریه که به همه کمک میکنه

ولی پدرش اونو محدود میکنه

سالها گذشت و من

هنوز همینجام

توی نقطه ی اول ماجرا

ولی سعی میکنم

که کمتر لکنت بگیرم.

و تمام دخترایی که به اون اویزون اند

رو کنار بزنم

کوامیم کمکم میکنه

و منم به خودم و بقیه

بفرمایید ادامه. 15 پارت دیگر تا پایان فصل یک مانده. و من کلا کرم دارم و سعی میکنم پارت ها رو یکم کوتاه تر بدم. ماریا: بهش زیاد اهمیت ندید. ولی واقعا کرم داره.

 

در قسمت قبل نویسنده های انتخاب شدن و با توجه به نویسندگانی که در سری قبل رأی آوردن یک نظرسنجی قراره داده شده و از تمامی شما عزیزان خواهشمند است که در این نظرسنجی شرکت کنید و نظرتون رو برای ما ارسال کنید 

«توجه داشته باشین فقط ۵ نفری که در سری قبل بیشترین تعداد رأی رو داشته بودند ، انتخاب شدندند»

با تشکر 

رمان عشق شکسته پارت 6

سایه ماه سایه ماه سایه ماه · 1400/05/15 05:01 ·

خب اومدم با پارت جدید. جدا فقط بخاطر کشف هویت نظرر میدید یا میخوایید بدونید تهش چی میشه؟

دختر اول: میخوام باهم باشیم ولی نمیتونیم باشیم باهم

ولی از طرفی

نمیتونم ازت دست بکشم

سر دوراهی موندم

نه راه پس دارم نه راه پیش

خودت بگو کدوم مسیر رو برم.

چون اگه به هر کدوم نگاه کنم دوتا مسیر بی انتها میبینم

دوتا مسیر که ته نداره

وقتی عاشق شدیم رو یادمه

اون روز یه مهمونی بود

یه جشن بالماسکه بود

عشق دوتامون رو کور کرد

نابودمون کرد

وقتی عاشق شدم فقط 12 سالمون بود

و وقتی با هم دشمن شدیم

13 سالمون بود

دختر دومی:

نمیدونم چرا هر وقت میخوام حرفام رو بهش بزنم

لکنت میگیرم.

لکنت میگیرم

خسته شدم از اینکه هر دفعه

کارو خراب کنم

هم خودم خسته شدم هم دوستام

یکی دیگه هم هست

جلوی اون لکنت ندارم

ولی من اول عاشق

اون پسر مو طلایی شدم

و به عشقم پایبند هستم

خوب یادم میاد

اون روزی که

اون پسر دل منو برد

یه روز بارونی بود

بدون چتر بودم

کم کم دیدم

که اون پسریه که به همه کمک میکنه

ولی پدرش اونو محدود میکنه

سالها گذشت و من

هنوز همینجام

توی نقطه ی اول ماجرا

ولی سعی میکنم

که کمتر لکنت بگیرم.

و تمام دخترایی که به اون اویزون اند

رو کنار بزنم

کوامیم کمکم میکنه

و منم به خودم و بقیه

 

عشق شکسته پارت 5

سایه ماه سایه ماه سایه ماه · 1400/05/14 09:33 ·

سلام. میبنم چون گفتم چند تا پارت دیگه تا کشف هویت مونده به تکاپو افتادین. و نظر میدید. کار خوبی میکنید. بنظرتون اگه برای همه ی پارت های رمانم اینطوری نظر بدید بهتر نیست؟ جوابش رو کامنت کنید.

دختر اول: میخوام باهم باشیم ولی نمیتونیم باشیم باهم

ولی از طرفی

نمیتونم ازت دست بکشم

سر دوراهی موندم

نه راه پس دارم نه راه پیش

خودت بگو کدوم مسیر رو برم.

چون اگه به هر کدوم نگاه کنم دوتا مسیر بی انتها میبینم

دوتا مسیر که ته نداره

وقتی عاشق شدیم رو یادمه

اون روز یه مهمونی بود

یه جشن بالماسکه بود

عشق دوتامون رو کور کرد

نابودمون کرد

وقتی عاشق شدم فقط 12 سالمون بود

و وقتی با هم دشمن شدیم

13 سالمون بود

دختر دومی:

نمیدونم چرا هر وقت میخوام حرفام رو بهش بزنم

لکنت میگیرم.

لکنت میگیرم

خسته شدم از اینکه هر دفعه

کارو خراب کنم

هم خودم خسته شدم هم دوستام

یکی دیگه هم هست

جلوی اون لکنت ندارم

ولی من اول عاشق

اون پسر مو طلایی شدم

و به عشقم پایبند هستم

خوب یادم میاد

اون روزی که

اون پسر دل منو برد

یه روز بارونی بود

بدون چتر بودم

کم کم دیدم

که اون پسریه که به همه کمک میکنه

ولی پدرش اونو محدود میکنه

سالها گذشت و من

هنوز همینجام

توی نقطه ی اول ماجرا

ولی سعی میکنم

که کمتر لکنت بگیرم.

و تمام دخترایی که به اون اویزون اند

رو کنار بزنم

کوامیم کمکم میکنه

و منم به خودم و بقیه

 

رمان عشق شکسته پارت 4

سایه ماه سایه ماه سایه ماه · 1400/05/14 06:18 ·

هشدار: کشف هویت خیلی نزدیکه و اگه نظر ندید نمیزارمش. پس برای این پارت خوب و زیاد نظر بدید.

دختر اول: میخوام باهم باشیم ولی نمیتونیم باشیم باهم

ولی از طرفی

نمیتونم ازت دست بکشم

سر دوراهی موندم

نه راه پس دارم نه راه پیش

خودت بگو کدوم مسیر رو برم.

چون اگه به هر کدوم نگاه کنم دوتا مسیر بی انتها میبینم

دوتا مسیر که ته نداره

وقتی عاشق شدیم رو یادمه

اون روز یه مهمونی بود

یه جشن بالماسکه بود

عشق دوتامون رو کور کرد

نابودمون کرد

وقتی عاشق شدم فقط 12 سالمون بود

و وقتی با هم دشمن شدیم

13 سالمون بود

دختر دومی:

نمیدونم چرا هر وقت میخوام حرفام رو بهش بزنم

لکنت میگیرم.

لکنت میگیرم

خسته شدم از اینکه هر دفعه

کارو خراب کنم

هم خودم خسته شدم هم دوستام

یکی دیگه هم هست

جلوی اون لکنت ندارم

ولی من اول عاشق

اون پسر مو طلایی شدم

و به عشقم پایبند هستم

خوب یادم میاد

اون روزی که

اون پسر دل منو برد

یه روز بارونی بود

بدون چتر بودم

کم کم دیدم

که اون پسریه که به همه کمک میکنه

ولی پدرش اونو محدود میکنه

سالها گذشت و من

هنوز همینجام

توی نقطه ی اول ماجرا

ولی سعی میکنم

که کمتر لکنت بگیرم.

و تمام دخترایی که به اون اویزون اند

رو کنار بزنم

کوامیم کمکم میکنه

و منم به خودم و بقیه

 

عشق شکسته پارت 3

سایه ماه سایه ماه سایه ماه · 1400/05/10 06:48 ·

دختر اول: میخوام باهم باشیم ولی نمیتونیم باشیم باهم

ولی از طرفی

نمیتونم ازت دست بکشم

سر دوراهی موندم

نه راه پس دارم نه راه پیش

خودت بگو کدوم مسیر رو برم.

چون اگه به هر کدوم نگاه کنم دوتا مسیر بی انتها میبینم

دوتا مسیر که ته نداره

وقتی عاشق شدیم رو یادمه

اون روز یه مهمونی بود

یه جشن بالماسکه بود

عشق دوتامون رو کور کرد

نابودمون کرد

وقتی عاشق شدم فقط 12 سالمون بود

و وقتی با هم دشمن شدیم

13 سالمون بود

دختر دومی:

نمیدونم چرا هر وقت میخوام حرفام رو بهش بزنم

لکنت میگیرم.

لکنت میگیرم

خسته شدم از اینکه هر دفعه

کارو خراب کنم

هم خودم خسته شدم هم دوستام

یکی دیگه هم هست

جلوی اون لکنت ندارم

ولی من اول عاشق

اون پسر مو طلایی شدم

و به عشقم پایبند هستم

خوب یادم میاد

اون روزی که

اون پسر دل منو برد

یه روز بارونی بود

بدون چتر بودم

کم کم دیدم

که اون پسریه که به همه کمک میکنه

ولی پدرش اونو محدود میکنه

سالها گذشت و من

هنوز همینجام

توی نقطه ی اول ماجرا

ولی سعی میکنم

که کمتر لکنت بگیرم.

و تمام دخترایی که به اون اویزون اند

رو کنار بزنم

کوامیم کمکم میکنه

و منم به خودم و بقیه