رمان S²P⁷:; UNKNOW
حعی این پارت رو داشته باشید که پارت بعدی خدا میدونه کی میاد😂
حعی این پارت رو داشته باشید که پارت بعدی خدا میدونه کی میاد😂
توجه: (این پست اندکی بوی ماهی گندیده میدهد .. )
صدای زنگ در آرام در عمارت دو طبقه و کوچک اوبرت برمیخواست ، ایزابل به آرامی از کنار مبل های راحتی رد میشد و سمت در میرفت ، در توسط او به آرامی باز شد و ایزابل بعد مدتی گزاف با چهره ی دخترش روبه رو میشد
صدای خفه و نگران ایزابل به سختی بلند شد « م .ری .نت!!» مرینت ناآرام مادرش را در آغوش گرفت و سپس با سردی از او جداشد و به سمت اتاق خوابش در طبقه ی دوم حرکت کرد ، جسم بی روح و احساس مرینت طبقه هارا طی میکرد و ایزابل با نگرانی به مرینت جدید و ععجیب یا به اصطلاح ،..در واقعیت به مرینت نما خیره شده بود
فصل اول رمان "ناشناس" به پایان رسید
به اطلاعات تکمیلی در مورد فصل اول سر بزنید👇
و بگین از نظرتون این رمان چطور بود ؟
هرچی انگیزه ی شما بیشتر ... خودتون میدونید فصل اول داده میشه زودتر ...😂