تک پارتی حسادت

Marl Marl Marl · 1401/12/26 22:49 · خواندن 2 دقیقه

حسادت ادامه

حسودی 

مثل گوهر  ، اشکام سراریز می شدن . من یه خدمتکار بیچاره چه گناهی کردم که عاشق شدم . اونم عاشق یه پسر ... همین فقط چرا اونو ازم دور می کنین . از سرما به خودم پیچیدم . لباس های کهنه ام رو از روم جمع کردم که بدنم معلوم نباشه . موهای بلوری رنگم رو پشت گوشم دادم و به دیوار تکیه دادم . اون عمارت ....
من و مادرم سال ها اونجا کار کردیم .مادرم بعد بیماری مرد و من رو تنها گذاشت . منم توی عمارت اگراست کار کردم تا نونی بدست بیارم‌ ولی به خاطر اینکه عاشق ادرین شدم منو اخراج کردن ..
اون پسر میگفت: من عاشق یه دختر به نام کاگامیم اون عشق منه برو کنار .
سردم بود . هوایی که به بدنم می خورد حس می کردم . با پاهای برهنه تو کوچه و خیابان سرگردون بودم که با دختری خوردم . اونقدر گرسنه بودم که بی هوش شدم.
نور و گرما . چقدر شیرین خیلی وقت بود استخونام سرد بودن . چشمام رو اروم باز کردم 
بازتاب نور به چشمام عادت کردن.
اتاق صورتی .لباس های پف دار. من کجام ؟
همون دختره که دیروز بهش بر خوردم وارد شد و گفت: سلام بیدار شدی؟
اسمت چیه؟
_ من مرینتم ، من کجام؟
دختره: اسمم شارلوته . میتونی شاری صدام کنی. خوب تو خونه ی منی .
می تونی راحت باشی . صبحونه اوردم برات . به نظر گرسنه ای.
_ مرسی شاری
شارلوت: خواهش
شاری گوشیش رو برداشت و شروع به حرف زدن کرد.
شاری: سلام عشقم خوبی؟ امروز ساعت ۱۲ ظهر  می خوام یکی رو معرفی کنم.
شارلوت: مرینت میشه یکاری واسم بکنی.
_ چیکار؟
شارلوت : ساعت ۱۲ بیای به این ادرس ممنون.
_ چرا
شارلوت : تو فقط بیا.
و از اتاق بیرون رفت.
ساعت رو دیوار رو نگاه کردم یه ربع به ۱۲ بود.
بلند شدم و از توی کمد چند تا لباس پوشیدم‌.
********
ادرین :
نگاه تنفر داری به کاگامی کردم که نیشخندی زد و گفت . خوبه اموالت رسید مال من عشقم .
خونم و تموم پولم رو بالا کشید. 
کلویی با حسرت نگام می کرد. اگه مرینت بود . الان حتما هرکاری می کرد برام که خوشحال بشم. هی اون دختر واقعا عاشقم بود. باید پیداش کنم.
چند نفر رو زنگ زدم و برای پیدا کردنش فرستادم. 
نگاهم رو به عکسای مظلومش دادم چه خوشگله من عوضی دلی که مثل شیشه بود شکوندم.
بغض توی گلوم رو قورت دادم و روی تخت خوابیدم که ساعتم باز شد. و به زیر تخت رفت . 
دستم رو به زیر تخت کشیدم که همراه با ساعتم نامه ای بالا اومد. 
بازش کردم که نوشته بود.
منم شارلوت رفیق قدیمی بیا به این ادرس و اینقدر پول همراهت بیار تا دختر مورد نظرتو بهت تحویل بدم .
دستام رو مشت کردم و روی میز کوبیدم . جوری که هرچی روی میز بود تکان خورد. 
چشمام رو بستم و اه کشیدم که چرا بهش بی محلی کردم.

ادامه داره این سری اولشه ما میریم مسافرت بعد مسافرت سری دوم رو می زارم