Fake love

R.m R.m R.m · 1401/12/26 12:15 · خواندن 1 دقیقه

P39


#Fake_love39
رانیا
ادرین : یه سوپرایز برات دارم 
من : سوپرایز ؟ اینجا ؟
ادرین : اهوم‌ ته باغ یه خونه کوچیک هست سوپرایز منم اونجاس 
من : باشه بیا بریم سوپرایزتو ببینیم
رفتیم سمت خونه 
درو باز کرد 
یه پزیرایی کوچیک چوبی پر از قلب و گل 
من : اینجا چه خبره ؟
حولم داد داخل و کلی کاغذ روی سرم ریخت که روشون نشته شده بود : با من ازدواج میکنی ؟
جلوی دستم زانو زد و یه حلقه روبه روم گرفت
موندم باید چکار کنم 
غیر منتظره بود خیلی سوپرایز شدم 
ادرین : من بازم باید از سکوت جواب مثبت بگیرم ؟
من : قبوله ‌‌  ازدواج کنیم
حلقه رو دستم کرد بلند شد و بغلم کرد 
من : افرین کارت خوب بود خوشم امد 
ادرین : دیگه نمیخوام کسی ما رو جدا کنه 
من : اهم منم نمیخام
ادرین : فردا چطوره ؟ 
من : فردا ؟
ادرین : اهم فردا توی همین باغ عروسی بگیریم 
من : نه خیلی زوده
ادرین : خب پس فردا 
من : نه اخر هفته خوبه 
ادرین : الان اول هفتس تا اخر هفته خیلی مونده !
شونه بالا انداختم و گفتم : همین که هست 
ادرین : باش قبوله کیا رو دعوت کنیم ؟
من : منکه کسی رو ندارم 
ادرین : منم که مثلا مردم پس نمیتونم کسی رو دعوت کنم این روزا رابطم با مامانم خوب نیست 
من : تو نمیخای به کسی بگی زنده ای ؟
ادرین : نه همینطوری خوبه از زندگیم لذت میبرم
من : اما هیچ کاری نمیتونی انجام بدی 
ادرین : میخوام فامیلیم رو عوض کنم و به انوان یه ادم ازاد زندگی کنم 
من : فکر خوبیه چی میزاری ؟
ادرین : امممم نمیدونم هنوز دروموردش فکر نکردم