Fake love

R.m R.m R.m · 1401/12/25 15:38 · خواندن 1 دقیقه

P38

Ji chang wook🐈‍⬛:
#Fake_love38 
رانیا 
باهم سوار ماشین شدیم
ادرین : من نفهمیدم الان چرا لایلا این کارو کرد ! تو که چیزی باور نکردی ؟
من : نه باور نکردم اون فقط میخواد همه ادمای درورم رو ازم دور کنه و من تنها بمونم دفعه بعدی حتما میاد سراغ تو و تو رو گول میزنه
ادرین : نگران نباش من باور نمیکنم 
من : ممنونم
ادرین : اون بهم گفت که تو مریضی و منو دعوت کرد که درباره این موضوع حرف بزنیم 
من : اون منو روانی کرده 
ادرین :  مادرت هم بخاطر کارای اون ....
من : اهوم 
ماشین وایساد 
من : رسیدیم ؟
ادرین : رسیدیم 
درو باز کردم و رفتم پایین
یه بیابون خلوط بود و یه شرکت بزرگ روبه روم 
من : ولی اینجا که خونه نیست 
ادرین : میخوام یکی رو بهت نشون بدم 
درو باز کرد و رفیتم تو اونجا هم خالی و خلوط بود 
به شخصی که روی صندلی بسته شده بود نگاه کردم
من : این همون پسره.....
ادرین : اره همونه مرینت بهش دستور داده که بیوفته دنبال تو و یه جای خلوط کارتو تموم کنه 
یه اصلحه بهم داد و گفت : ولی حالا تو میتونی کارشو تموم کنی 
من : نمیشه ولش کنیم ؟
ازم گرفت و سمتش شلیک کرد و طناب دستاش باز شد 
ادرین : گمشو برو بیرون 
سری پاهاشو باز کرد و بلند شد 
امد سمتم و یه چاقو روی گردمت گذاشت 
_ بیا جلو میکشمش
به من نگاه کرد 
ادرین اصلحه رو بالا اورد و به گردنش شلیک کرد 
سری خم شدم حولش دادم افتاد روی زمین 
ادرین : فکنم الان درس دوم رو بهتر فهمیدی 
اگه نزنی اون میزنتت
من : باشه دیگه دلم نمیسوزه اما میشه یه نفر دیگه رو هم اینطوری بکشیم ؟
ادرین : کی ؟
من : لایلا !
ادرین : اونو به خودت میسپرم هر جور که دلت بخاد میتونی این کارو انجام بدی