
مافیای سیاه پوش(part7)

درود:)!
"مرگ بر آزمون قلمچی روز جمعه!"
یعنی ناموسا نمیفهمم چرا باید این آزمون فاکی روز جمعه ساعت هشت صبح باشه با سوالایی که از فضا اومده😀
قرار بود دیروز پارت بزارم ولی مادر پدر گرام کشوندنم تجریش دیگه نتونستم بنویسم
این پارت هم یکم کمه ولی امروز یه پارت دیگه هممیزارم جبران شه:)!
راستی!! به احتمال خیلی زیاد قراره یه تیزر از رمان درست کنم پس راجبش نظر بدین و ایده ای دارید بگید بهم-
اون مرد ایرانی بود!مثل من فارسی حرف میزد ولی تو صحنه ی جرم چیکار میکرد؟اون کی بود؟
چشماش...زیادی آشنا نبود؟
با شنیدن اسمم از زبون لوکا چشمامو چند لحظه روهم فشار دادم و نفس عمیقی کشیدم و سمت لوکا رفتم با دیدن رئیس کمرم و صاف کردم:
?Sir what made you come here+
+قربان چه چیزی شمارو اینجا کشونده؟!
ساکت نگاهشو بهم دوخت چند لحظه مات نگاهش کردم.
این بشر انگار رباطه!یه جوری نگاهت میکنه به همه ی جرم های کرده و نکرده ات اعتراف میکنی!
با شنیدن صدای قدم های محکم و پر قدرتی روی سنگ های مرمر خونه نگاهشو از من گرفت و به پشت سرم داد.
رد نگاهشو گرفتم و نگاهم تو نگاه زمردی که پر بود از جنون و خشم گره خورد.
اون شبیه الهه ی قدرت بود..
همه ی افرادی که داخل سالن بودن مات به مرد رو به روشون نگاه میکردن
نه بخاطر جذابیت خیره کننده اش!قدرت و ابهتی که از اون مرد مرموز ساطع میشد همه رو مجبور به احترام میکرد!
هر قدمش به قدری پر قدرت بود انگار میتونست کل لس آنجلس رو در لحظه با خاک یکسان کنه!
در ثانیه چندین مرد بادیگارد به صف و خشک با اسلحه ایستاده بودند.
چشماش به عبارتی زیبا بود ولی خطرناک! اون به معنای کلمه جذاب بود!
این مرد همون مرد داخل اتاقه!حتی بوی عطر خاصشم حس میکردم انگار بوی چوب سوخته،بارون و یه سیگار خاص باهم مخلوط شده بود.
رئیس رنگش پرید و با سرعت سمت اون مرد مرموز رفت با تعجب به رئیس نگاه کردم این همون رئیسیه که کل کارآگاه و پلیس های لس آنجلس جلوش خم میشن؟
چرا رئیس انقدر از این مرد ترسیده بود؟ مگه این مرد کی بود؟