قولی که زیرپا گذاشته شدp31
شایعات1/ مراسم خونین1
بسوز بسوز
همچو خورشید همچو ماه
بسوز بسوز
بر روی استخوان ها
بجنگ بجنگ تا وقتی که
روزها بسوزن
بمیر وزنده شو
بشکن و درست شو
این یه جنگه
که زیر سایه هاست
تو دریا هاست.
جنگ ادامه داره.
تا آخرین روز تا زمانی که استخوان ها سیاه بشن
بسوز با من تا آخرین روز
تا زمانی که روزها تبدیل به خون و خاکستر بشن
در اعماق جهنم
بسوز با من
برای آخرین بار.
داستان قرار است جالب شود. یکم الناز و بارداریش رو تحمل کنید درست میشه.
*******************************************************************************************
قولی که زیر پا گذاشته شد پارت 18(مراسم خونین/وارث احتمالی)
(خونه دیمین)
ماریان: اینا فعلا اخبار دنیای مردگانه.
دیمین*به طعنه می گوید*: پس عملا هیچ جنگ یا اتفاق آخرالزمان ای که به کمک یه سری بچه کودن نیاز داشته باشه رخ نداده.
ماریان: نه. ولی این اواخر یه سری شایعات عجیب درباره جادوگر ها وجود داره.
دیمین: ببینید شما با جادوگر ها توافق کردید که در صورتی که اونا توی مرز ها شون بمانند و کاری به کار دروگر ها نداشته باشند کاری به کار اونا ندارید. این یکی از شروط اصلی توافق با ساکنین دنیا میانه بود مگه نه؟
ماریان: درسته. و من فقط دارم سعی میکنم دو تا شایعه که توی دنیای مردگان که مثل بمب صدا کرده و درباره جادوگر هاست رو بگم. چه اندازه از مراسم انتخاب رهبری که کاستیفر ها دارند میدونی دیمین؟ یادمه اون موقع مجبور شدی برای یه ماموریت مشترک که به هدف نشان دادن اتحاد بین نژاد ها بود با یه جادوگر زن کار کنی.
دیمین: منظورت همون مراسمی هست که توی 18 سالگی کوچک ترین دختر از شاخه اصلی اجرا میشه و توی اون دخترا باید گلوی خواهر های خودشون رو ببرند و قلب خواهراشون رو به بزرگان پیشکش کنند؟
*کارین و کارلا رنگ پریده میشوند*
ماریان: دقیقا.
آلینا: ببخشید این مراسم چه ربطی به الان داره؟ مگه کوچک ترین دختر الان 15 ساله نیست؟
الکسی: درسته. حتی در بدترین حالت 2 سال تا اون مراسم خونین مونده.
کارین: صبر کن ببینم اگه اون مراسم 2 سال دیگه باشه. الان کی رهبره؟
ماریان: خواهر ناتنی اون لوسی کاستیفر.
الکسی/دیمین/ آلینا: خواهر ناتنی؟!
ماریان: بله. سه ماه پیش معلوم شد کوچکترین دختر خواهر ناتنی رهبر کنونی هست پس اون جزو شاخه اصلی نیست. الان می گی اگه اون خواهر ناتنی اش هست پس مراسم اصلا رخ نمی ده. ولی...
دیمین: لوسی خواهر دوقلو ای داره که بیخیال جایگاه خودش به عنوان یه کاستیفر شده.
ماریان: بله و متاسفانه مهم نیست که چقدر تلاش کنه اسمش رو دور بندازه اون بازم یه کاستیفر از شاخه اصلیه. و ما در خوشبینانه ترین حالت فقط 9 ماه وقت داریم.
دیمین * با تعجب می پرسد*: اگه اونا دوقلو باشن پس مراسم باید حداکثر سه هفته دیگه باشه. چرا 9 ماه؟
کارین: نکنه؟
ماریان: بله. خواهر لوسی حامله س. اگر اونا بچه رو سالم بزارن و بچه بدنیا بیاد خواهر اون خودکار جایگاه رهبری رو به دست میگیره. اما متاسفانه هرگز دو زن با یک جایگاه وجود نداشته. و برای همین...
دیمین*کاملا وحشت زده میشه*: وقتی بچه به دنیا بیاد لوسی میمیره.
ماریان: بله. اما این موضوع به ما 9 ماه زمان برای برنامه ریزی به ما میده.
آلینا: تو گفتی اگر بچه رو زنده بزارن. منظورت چی بود.
ماریان: الناز کسی نیست که اون پیرمرد ها خیلی ازش خوششون بیاد. برای همین به احتمال زیاد هم بچه رو میکشن هم مادر رو.
کارلا: چرا اون آدما از اون دختر خوششون نمیاد؟
آلینا: چون اونا یه شخص نمیخوان. اونا یه عروسک میخوان که به دستوراتشون عمل کنه و واسه همین الناز برای اونا خطرناکه. من میدونم چون قبلا توی این وضعیت بودم.
دیمین: پس از اول بحث جانشینی نبود.
الکسی: یه سوال. تو گفتی دوتا شایعه. این فقط یکیشون بود مگه نه؟
ماریان: اره. شایعه بعدی از این شوکه کننده تره. آماده اید؟
*همه آب دهان قورت میدهند*
ماریان: پنج قبیله بزرگ میخواد مذاکرات را به کلی مختل کند.
(این دیگه یک دردسر واقعی است)