Ezrael

anonymous87 anonymous87 anonymous87 · 1401/12/13 14:56 · خواندن 1 دقیقه

ان تک پارتیه حیح🫥

بوی الکل و صدای پرستارا توی گوشم برام لالایی میخوند 

دستمو چیزی گرفته بود 

چشمامو  باز کردم 

خیلی مظلوم کنارم نشسته بود 

 چشمای قشنگش بارونی بود 

سایه ای از جلوم رد میشه 

-مرینت 

با شتاب نگاهم میکنه 

لبخند بیجون و کمرنگی میزنم 

-ناراحت نباش عادت میکنی 

چشماش دوباره تر میشن 

دست دیگمو میبرم و اشکشو پاک میکنم 

-اینجوری کنی نمیتونم با دل خوش برما 

بغضم رو قورت میدم و  ادامه میدم 

-نمیتونما پس بخند خندتو ببینم 

از شدت ناراحتی اشکاش سرعت میگیرن و تند تند میریزن ولی لبخند دندون نمایی بهم میزنه و زیر لب التماسم میکنه 

-لوکا (حس و حالتونو بهم بزنم میخواستم لوکا رو لولکا تایپ کنم😂)

سایه !این همون سایه ای بود که الان از جلوی چشمم رد شد

-فرصت تمومه لوکا کوفئین خدا حافظی کن 

لبخندی میزنم و چشمامو برای همیشه میبندم 

 

 

ایزی ایزی تامام تامام 

خودم فهمیدم ضعیف بود چون خیل وقته چیزی ننوشتم 

منتظر لایک و کامنتاتون عستم بای