Fake love

R.m R.m R.m · 1401/12/12 16:47 · خواندن 2 دقیقه

P26

#fake_love26
مرینت
کارای شرکت رو تموم کردم تقریبا هوا تاریک شده بود 
همه ادمایی که اون روز انجا بودن رو جمع کردم توی اتاقم 
من : هر اتفاقی که اون روز افتاد رو تعریف کنید 
_ جنازه اقا ادرین روی زمین افتاده بود رانیا خواست خودش تنها ببرتش اما ما اجازه ندادیم بعد همه جا دود پخش شد نتونستیم جایی رو ببینیم چند نفر به ما حمله کردن وقتی دود محو شد اقا ادرین رانیا و اون ادما غیب شدن 
من : دور بین ها رو چک کردین ؟
_ ههمشون خواموش بودن 
من : خوبه که فیلمی وجود نداره 
صدای پیامک گوشیم امد برش داشتم یه شماره ناشناس لوکیشن فرستاده بود 
_ یک ساعت دیگه تنها اینجا باش 
حتما ادرینه این دیگه چی میخواد 
من : حتما اون دختره رو هم با خودش میاره یک نفرو پشت سرم بفرستید بیاد حصابشو برسه 
_ بگیم کتکش بزنه ؟ 
من : نه میخوام به عنوان یه دختر حصابشو برسید 
_ چشم
رفتم خونه یه هودی مشکی با یه شلوار مشکی پوشیدم و رفتم به ادرسی که فرستاده بود

 

ادرین 
خسته شدم از بس همه کارامو دزدکی انجام دادم‌ این دیگه اخراشه اما امیدوارم نتیجه داشته باشه 
یه پیرهن با شلوار مشکی پوشیدم‌و کلامو باز توی صورتم کشیدم و از اتاق بیرون امدم 
رانیا : جایی میری ؟
من : میرم‌ پارتی 
رانیا : پارتی ؟ 
من : اره قراره اونجا همو ببینیم تو هم میای ؟
رانیا : من اصلا اینجور جاها رو دوست ندارم !
من : یعنی تنها برم ؟!
رانیا : مشکلی نیست میام‌
من : باشه منتظرم برو امده شو 
چند دقیقه منتظر موندم‌و بعد از اتاق امد بیرون 
یه شلوارک لی و یه تیشرت پوشیده بود و موهاشو باز کرده بود 
موهای باز خیلی بهش میومد اما من دوست نداشتم اونطوری بیاد خودمم دلیلشو نفهمیدم 
من : موهای دم اسبی بیشتر بهت میومد 
رانیا : خودمم همین فکرو میکنم 
کشمو رو از جلوی اینه برداشتم و گفتم : من واست میبیندم 
روی صندلی نشست موهاشو جمع کردم موهای مشکی نرم و ابریشمی داشت
کشو دور موهاش بستم و باهم از خونه بیرون زدیم تاکسی گرفیت و رفتیم به ادرس پارتی که واسش فرستادم