(E) Kwami Queen PART12
ملکه کوامی : PART12
هایییییییییییییییییی برو ادامه 😐
از زبان شارل
باورم نمیشه ارباب شرارت پدر گربه سیاهه . باید به استاد بگم . با ترس در زدم . بر عکس همیشه که با جادو در رو باز می کرد این بار خودش درو باز کرد .
استاد: شارل چیزی شده خیلی ترس احساس می کنم . بیا تا به او دو تا هم بگم بیان .
بلافاصله جلوی استاد رو گرفتم : نه استاد باید با خودتون تنها حرف بزنم .
استاد که ترس من رو به خوبی درک کرده بود اجازه داد تا حرفم رو بزنم.
-: استاد من فهمیدم ارباب شرارت کیه. حتی مایورا رو . اونها با هم کار میکنن و همدیگر رو میشناسن .
استاد یکه خورد . شاید باور نمی کرد که به همین راحتی من رو محرم راز های شیطانیشون بدونن و هویتشون رو لو بدن . اما با بازیگری بی نقص من و اینکه احساسات خودم رو کنترل می کردم تا ارباب احساسات پی به چیزی نبره .
استاد : خب اون ها کی هستن ؟ من میشناسمشون؟
-: بله استاد (نگاهی به اطراف کردم تا مطمئن بشم کسی نیست) ارباب شرارت گبریل آگرست و مایورا دستیارش ناتالیه .
استاد منو مات نگاه کرد . باورش برای استاد هم سخت بود .
استاد : یعنی پدر گربه سیاه؟ این خیلی بده. چطور باید این حقیقت تلخ رو به آدرین بگیم .
-: نه استاد فعلا نمیتونیم چیزی بهش بگیم . توی سفر روی ذهنش کار می کنم تا شاید بشه یه کاری کرد .
استاد : آره !!!!! منم تا برگشت شما مواظب پاریس و مردمش هستم . خیالتون راحت
-: استاد با وضعی که پیش اومده چطور خیالم راحت باشه؟راستی استاد برای غیبتمون چی کار کردین؟
استاد با خوشحالی انگار تازه یادش افتاده بوده گفت: همین الان فرمولش رو تموم کردم . حتما نتیجه بخشه . امشب با ابر قهرمان ها رأس ساعت اینجا باشین تا همه چیز رو درست کنیم .
بعد از کلی بحث که چه غلطی کنیم، رفتم خونه و آماده شدم . خدا رو شکر حداقل نگران این نیستیم که پدر مادرامون نگرانمون می شن چون استاد با یه جادوی ویژه و خاص نجاتمون داد .
واقعا دم هرچی جادو جنبله گرم
دعوام نکنید🙄، آره کم داده چون پارت بعد سفرشون تازه شروع میشه ... پس گفتم اینو ی پارت کنم که از پارت بعدی بریم سراغ شروع سفرشون 🌚👑
راستی حواسم هس کسایی ک کامنت نمیدناااااااا 😐😐