وبلاگ لیدی باگ

P25

#fake_love25 
مرینت 
من : بعد از مرگ ادرین دیگه هیچی مثل قبل نمیشه ولی من تمام سعیمو میکنم که همه کارای شرکت رو به روال قبل انجام بدم جلسه رو تموم میکنم میتونید برید 
همشون تسلیت گفتن و یکی یکی از اتاق رفتن بیرون 
اخه مگه ادرین چکار انجام داده بود که من نتونم ؟
در باز شد و یک نفر امد تو تیشرت و شلوار پوشیده بود و کلاهش رو توی صورتش کشیده بود و چهرش معلوم نبود جارو دستش بود و برای نظافت امده بود 
مشغول کارام شدم و بهش توجه نکردم 
صدای نفس های یک نفرو نزدیک خودم حس کردم و بعد یچیز تیز روی گردنم 
من : چکار میکنی !
صورتشو بهم نزدیک کرد و گفت : ساکت 
صدای ادرین بود 
چشمام چهارتا شد و گفتم : ت.. تو.. زندیی ؟
ادرین : ناراحت شدی که نمردم ؟ فکر کردی کشتن من انقدر راحته ؟ با خودت گفتی منو نیکشی و اریکو میفرستی خارج کشور خودتم اینجا کیف میکنی ؟
من : اریک !
ادرین : خودت بهم گفتی رفته خارج کشور ا یعنی قبل مرگم 
من : اون رفته دیگه اره ؟
ادرین : نه خونه منه 
من : بلایی سرش نیاوردی که ؟
ادرین : مگه دیوونم بچه خودمو بکشم 
در باز شد و به در نگاه کردم 
_ ببخشید گوشیمو جا گذاشتم 
کلاشو بیشتر تو صورتش کشید و گفت : امشب بیا به ادرسی که برات میفرستم 
چاقو رو از روی گردنم برداشت و از اتاق رفت بیرون
اونم گوشیش رو برداشت و رفت بیرون 
سری تلفنم رو برداشتم و به کسایی که گفتم اونو بکشن زنگ زدم 
_ بله خانوم 
من : معلوم هست چه قلطی میکنید ! ادرین زندس !
_ همش نقشه اون دخترس اون نکشتش و چند نفرو فرستاد ادمای مارو کشتن و فراریش داد 
من : به حصاب اون دختره برسید 
_ چشم خانوم

ادرین 
خب این از مرینت حالا برم پیش مامان 
تاکسی گرفتم و رفتم خونه 
اگر همینطوری ظاهر بشم دادو بیداد میکنه و همه میفهمن
رفتم توی اتاقش روی تخت خوابیده بود روی تخت نشستم چشماشو باز کرد بهم نگاه کرد و جیغ زد سری دستمو گذاشتم جلوی دهنش 
من : هیسس
ساکت شد و سرشو تکون داد اروم دستمو برداشتم بغلم کرد و گفت : زندییییی !!! 
من : اروم تر 
مامان : باشه باشه
من : اینا همش نقشه مرینته تا من بهت نگفتم به کسی چیزی نگو 
مامان : تا کی میخوای قایم شی ؟
من : بسپرش به من خودم همه چیزو درست میکنم 
دوباره بغلم کرد