
Fake love

P24
#fake_love24
ادرین
باهم رفتیم به یکی از خونه های کوهستانی
من : چطور میخوام اینجا بمونیم حتی نمیتونیم یه خدمتکار بگیریم
رانیا : هیچ کس بدو خدمتکار نمیمیره
من : من حتی غذا درست کردن هم بلد نیستم ! تو بلدی دیگه ؟
رانیا : نه
خودمو روی مبل انداختم و گفتم : اوف پس میخوایم اینجا چکار کنیم
رانیا : اگر میدونستی مرینت مبخواد این کارو بکنه چرا گذاشتی ورشکستت کنه ؟
من : کی گفته ورشکسته شدم ؟
رانیا : یعنی نشدی ؟
من : اون برگه ها همش واسه گول زدن مرینت بود من از اولشم میدونستم
رانیا : اگر میدونستی چرا به من گفتی سر از کارش در بیارم ؟
من : چون میخاستم بدونم ادم اون هستی یا نه حالا من میپرسم چرا تصمیم گرفتی دیگه واسه مرینت کار نکنی ؟
رانیا : چون میخواست منو قاتل کنه
من : اگه قاتل نیستی پس چرا توی خلافکارا کار میکردی ؟
رانیا : منکه ادم نمیکشتم فقط کارای خلاف انجام میدادم
من : چرا این کارا رو انجا میدادی ؟
رانیا : بخاطر پول
من : پول ؟ بهت نمیاد پول دار باشی با پولش چکار میکردی ؟
رانیا : به بچه های یتیم ایران کمک کردم
من : ایران ؟ چرا اونجا این همه یتیم اینجاس
رانیا : چون من اهل اونجام
من : واقعا ؟! پس چرا الان اونجایی ؟
رانیا : ولسه یه نفر کار میکردم نمیزاشت برم منم از دستش فرار کردم اومدم اینجا بخاطر همین به بچه های دیگه کمک میکنم که مجبور نشن واسه کسی کار کنن یا فرار کنن
من : بهت قول میدم اگه تا اخرش بهم کمک کنی یه جای بزرگ واسه بچه ها تو ایران درست میکنم که اونجا بمونن و خرجشون رو میدم
رانیا : واقعا این کارو میکنی ؟
من : قول من قوله
رانیا : باشه پس قبوله