Faka love

R.m R.m R.m · 1401/12/07 15:21 · خواندن 2 دقیقه

P22

#fake_love22
مرینت 
توی حیاط شرکت با چنتا بادیگارد منتطرش موندم 
اونم با چنتا بادیگارد و دختر قد بلند با موهای مشکی که خودم استخدامش کرده بودم  از شرکت خارج شد و به سمتم امد و گفت : چرا اینجا وایسادی ؟
من : منتظر تو بودم 
ادرین : بیا بریم خونه دلم برای اریک تنگ شده 
من : ننیتونی ببینیش 
ادرین : چرا ؟!
من : خونه نیست رفته خارج کشور 
ادرین : چرا بدون اجازه من تنهایی فرستادیش ؟!
من : دیگه همه چیز تمو شد ادرین تو ورشکته شدی !
ادرین : چی داری میگی !
من : تو هیچ کدوم از پرداخت های شرکت مالی رو انجام ندادی و ورشکسته شدی همین !
ادرین : تو تمام این مدت با من بازی کردی ؟!
من دستمو بالا اوردم و بهشون علامت دادم 
اصلحه در اوردن و روبهش گرفتن 
ادرین : بزنیدشون !
هیچ کس تکون نخورد 
ادرین : با شماهام !
به اونا هم الامت دادم و اوناهم اصلحه در اوردن
ادرین : چه قلطی میکنید ؟ شما واسه اون کار میکنید ؟!
من : درسته
دختره کنارش وایساد و تکون نخورد 
ادرین : فقط تو سمت منی ؟
به اونم الامت دادم 
اصلحه در اورد و روی سر ادرین گرفت و گفت : من طرف هر کسیم که واسم فایده داشتع باشه 
من : بکشش 
ماشرو کشید و ادرین روی زمین افتاد 
خم شدم و گفتم : حالا بی حصاب شدیم و انتقامم رو ازت گرفتم 
ادرین : چ .. چه انتقام..ی ؟
من : میدونم که شما پدر منو کشتید 
ادرین : مم...
نتونست حرفشو ادامه بده و بی حرکت موند
لبخند رضایت زدم و بلند شدم به دختره نگاه کردم و گفتم : کارت خوب بود اون اصلحه رو نابود کن و جنازه رو بنداز تو دره
به بقیشون نگاه کردم و ادامه دادم : شما هم کمکش کنید 
به همه بگید ادرین ورشکسته شده و بخاطر همین خودکشی کرده و خودشو انداخته تو دره 
_ اگر مادر و پدرشون پرسیدن چی بگیم ؟
من : بگید ‌ماشینشو خالی از دره در اوردیم 
ماشینش رو هم ببرید بندازید توی دره 
_ الان که برنامه اوض شد و اونو کشتید بازم بازم لازمه اریک رو ببریم خاج کشور ؟
من : اره ببریدش بازم نمیخوام تو این اتفاق ها اینجا باشه 
_ چشم 
سوار ماشین شدم و رفتم خونه 
مامان توی پذیرایی نشسته بود و اریک رو توی بغلش گرفته بود 
بهم نگاه کرد و گفت : چقدر دیر کردی 
من : ببخشید یکم طول کشید