Fake love

R.m R.m R.m · 1401/12/03 22:35 · خواندن 1 دقیقه

P18

#fake_love18
یک هفته بعد .......
در اتاق رو باز کردم رفتم تو 
انجا عالی شده بود 
همونطور که میخواستم تم ابی بود روی دیوار کشتی های رنگی بود با زمینه ابی 
یه تخت کوچیک کنار پنجره بود و کنارش یه صندلی واسه پرستار بچه 
یه کمد بزرگ اونجا بود که توش پر از اسباب بازی بود 
کلی وسیله های خوشگل و گرون قیمت توی اتاق بود 
من : عالی شده 
روی صندلی لم داد و به پستونک توی دستش خیره شد 
من : پستونک طلا ؟
ادرین : اره خودشه 
سری به عنوان تاسف واسش تکون دادم 
ادرین : اماده ای بریم عضو جدید خانوادمون رو بیاریم ؟
من : اره بریم 
از اتاق خارج شدیم و با املی روبه رو شدیم 
املی امده شده بود و گفت : خب دیگه بریم 
ادرین : مامان ! تو هم قراره بیای !؟
املی : اون اولین نوه منه معلومه که میام !
ادرین : باشه بیا بریم مامان بزرگ 
رفتم بیرون با مامانم روبه رو شدم از دیدنش خوشحال شدم ولی اخم های املی شروع شد 
املی : تو دیگه چرا امدی ؟
مامان : اگر یادت باشه مرینت دختر منه و بچش هم نوه اول منه !
من : میگم آملی جون به دنیا امدن بچه اول چه حسی داره ؟ بچه دوم چطور ؟
املی با ترس : م م من که کلا یه بچه دارم 
اخمی کردم واسش که اگر از حد خودت بگذری همه چیزو میگم 
دیگه چیزی نگفت و باهم رفتیم بیمارستان
یکی از اتاق های بزرگ واسه من تزعین شده بود روی تخت نشستم یکم میترسیدم 
همه بیرون اتاق منتظر موندن پریتاره امدن تو لباسام رو عوض کردن و واسه عمل منو اماده کردن 
یکی از پرستار ها امپول رو اماده کرد و گفت : دیگه میتونی راحت بخوابی بقیش رو بسپار به ما 
اروم چشمامو بستم و بیهوش شدم

 

احتمالا فردا دوتا میدم 🙂