وبلاگ لیدی باگ

P17 

#fake_love17
___
مرینت 
وارد اتاق شدم 
روی تخت نشسته بود و توی تبلت میگشت 
من : داری چکار میکنی ؟
ادرین : واسه بچه دنبال اسم میگردم 
من : اسم ؟
ادرین : قراره یک هفته دیگه به دنیا بیاد ولی هنوز اسم نداره
کنارش روی تخت نشستم و به تبلت تو دستش نگاه کردم 
کلی اسم چرت و پرت توش بود 
من : این دیگه چیه !
ادرین : تصمیم دارم اسم پدربزرگمو روش بزارم 
من : برو بابا !‌ خودم انتخاب میکنم 
ادرین : خب پس چی ؟
من : پس اسمشو اریک میزاریم 
ادرین : اریک ؟ از کجا به ذهنت رسید ؟ اسم خوبیه 
دیگه نمیتونم بهت لگم از کجا به ذهنم رسید چون همه چیز به هم میخوره 
ادرین : به نظرت موهای پسرمون بنفش میشه یا طلایی ؟
پوزخند زدم و گفتم : قرمز
ادرین : بی احساس !
یه کاغذ و یه یه مداد برداشتم 
یه پسر با مزه با چشم های درشت و موهای بهم ریخته کشیدم 
من : این شکلی میشه
ازم گرفت بهش نگاه کرد و گفت : خوشگله ! حتی موهای قرمز هم بهش میاد 
من : شاید هم ابی باشه 
ادرین  : ما هنوز اتاقش رو اماده نکردیم !
من : اره اتاق نداره 
ادرین : من امادش میکنم 
من : یه اتاق کوچیک با پنجره بزرگ و تم ابی  
ادرین : و پستونک طلا 
من : پستونک طلا ؟!
ادرین : اره همیشه دوست داشتم بچه دار بشم و واسش پستونک طلا بگیرم 
هر چقدر پول بیشتر بهتر 
من : باشه بگیر 
بلند شد و گفت : به بهترین مدرسه میفرستمش و شاگرد زرنگ مدرسه میشه !
من : اگر بخاد به تو بره که بچه تنبل میشه 
ادرین : نخیر اگه به من برا زرنگ میشه چون من همیشه توی درسام عالی بودم !
من : منکه اینطور فکر نمیکنم