
Fake love

^_^
#fake_love15
مرینت
یعنی اون بچه کی میتونه باشه !
همون موقع صدای در امد
املی : من میرم
بلند شد و رفت درو باز کنه
بعد از چند دقیقه ادرین با لباس های دیگه امد تو
من : مگه بالا نبودی ادرین
بعد املی با خشک زده امد تو
ادرین : عروستون اینه !
من : منظورت چیه ادرین
املی : ا ا اون ادرین نیست ! اون ف فلیکسه !
من : واقعا !!! چقدر به هم شبیه هست......
نکنه این خودشه !
همون بچه !
بخاطر همینه املی خشکش زده !
یعنی فلیکس خبر داره که پسر املیه !
باید باهاش جور بشم
من : خوشت امدی فلیکس
دستمو جلوش دراز کردم
اخمی کرد و از کنارم رد شد
فکر نکنم بتونم باهاش جور باشم
لم داد روی مبل وگفت : خاله جان برو واسم قهوه بیار
من : اینجا خدمتکار هست
فلیکس : هرکی میخاد بیاره فرق نداره یه قهوه تلخ میخوام
با صدای بلند تر گفتم : یه قهوه تلخ بیارید
از پله ها رفتم بالا روی تخت نشستم و به مامان زنگ زدم
یکم با هم حرف زدیم تقریبا شب شده بود
لباس خوابم رو پوشیدم از کنار پنجره که رد شدم متوجه یک نفر تو حیاط شدم
نکنه دزد امده !
سری رفتم پایین از کنار در یه چوب برداشتم رفتم پشت سرش قبل از اینکه بزنم تو سرش متوجه شدم ادرینه
نه نه فلیکسه
من : فلیکس !
برگشت و منو با چوب توی دستم دید و گفت : داری چکار میکنی
من : فکر کردم دزد امده چرا تو این تاریکی نشستی !
فلیکس : به مادرم فکر میکنم
مثل چند ساعت پیش بد اخلاق نبود و نرم شده بود
کنارش نشستم و گفتم : من میدونم که مادر واقعی تو املیه
با تعجب بهم نگاه کرد و گفت : تو از کجا میدونی !