
Fake love

^_^
#fake_love11
مرینت
صدای زنگ گوشیم رو شنیدم
برش داشتم و نگاش کردم الیا بود
جواب دادم
من : الو
الیا : سلام خوبی
من : هی تو چطوری
الیا : خیلی وقته نیستی
من : مشغول کار های شرکت بودم
الیا : کاری شدی
من : مجبورم تو چکار میکنی
الیا : دارم اماده میشم برم پارتی
من : تو هنوز تو همون فازی
الیا : اره تو نمیای ؟
من : خیلی وقته نرفتم باشه میام
الیا : پارتی تو خونه علکسه اونجا رو بلدی که ؟
من : اره بلدم نیم ساعت دیگه اونجام
الیا : باشه منتظرتم
قطع کردم
یه لباس رونافی استیندار سفید با یه دامن کوتاه مشکی پوشیدم موهامو از تو طرف گوجه ای کردم و رفتم پایین
مامان : کجا ؟
من : یه جلسه کاری دارم
مامان : با این لبلسا میری کار ؟
من : اره بیرونه فرق نمیکنه چی بپوشم
مامان : وی برمیگردی ؟
من : سه یا چهار ساعت دیگه فکنم تو بخواب منتظرم نباش
مامان : باشه مراقب خودت باش
رفتم بیرون یه تاکسی گرفتم و رفتم اونجا
خیلی وقت بود که اینجور جایی نیومدم
اما مثل همیشه وقتی میام تو دلم باز میشه
دنبال الیا گشتم اما پیدلش نکردم
یه پیام واسه گوشیم امد
از طرف الیا بود که نوشته بود نمیتونه بیاد و مشکلی براش پیش امده
به درو ورم نگاه کردم ادرین رو دیدم
دقیقا چند وقت پیش تو پارتی اینجوری دیدمش اذیتش کردم و پدرم فوت کرد
امشب حوصله ندارم اذیتش کنم
رفتم بغل دستش و مشروب گرفتم
بهم نگاه کرد و گفت : من تورو میشناسم !
پوزخندی زدم و گفتم : نه بابا
بلند شد و گفت : من باید برم
من : میتونی رانندگی کنی؟
ادرین : مرینت نباید منو ببینه
من : همین الانشم دیده
ادرین : بهش بگو ازم عکس نگیره
من : گیری کردیما پاشو بریم
ادرین : اره اره
من : میری کجا ؟
ادرین : هتل
با هزارتا بدبختی بلندش کردم بردمش هتل
یه اتاق براش گرفتم و بردمش تو اتاق
خوابیده بود کزاشتمش روی تخت
وقتی خاستم برم دستمو گرفتم و گفت : نرو تنهام نزار
من : اگه من کاری باهات نداشته باشم تو ولکن نیستی ؟
ادرین : نرو تالیا
لبخند مرموزی زدم و گفتم : حالا که تو میگی باشه نمیرم