Fake love

R.m R.m R.m · 1401/11/04 14:53 · خواندن 1 دقیقه

^_^

#fake_love3
وارد ساختمون شدم کتمو در اواردم و رفتم پیش الیا و همو بغل کردیم 
الیا : مامانت بازم گیر داد 
من : اره ولی پیچوندمش 
الیا : خوبه 
چشمم به یک نفر افتاد که روی مبل نشسته بود سرشو بلند کرد 
چشماش رو شناختم همون پسره بود که امشب امدن خونه ما 
الیا : میشناسیش ؟
من : اره خانواده هامون باهم دعواشون شد 
میگم به نظرت خبر دارن پسر شون میاد اینجا ؟
الیا : نمیدونم 
من : اگه تو اینترنت ابروشونو ببرم چی میشه؟ 
الیا : دیوونه ای ؟
گوشیمو در اواردم و ازش عکس گرفتم 
من : به نظرت کافیه ؟
الیا : نه 
من : بیا با این ازمون عکس بگیر 
رفتم سمتش سرشو بالا گرفتم و بوسیدمش
خاستم برم دستمو گفت  نزاشت و گفت : تو هوری بهشتی ؟ اومدی منو ببری بهشت ؟
انقدر مست بود که چرت و پرت میگفت 
من : من هوری جهنمتم اومدم ببرمت جهنم !
ادرین : اگر تو منو میبری حاضرم روزی ۱۰۰ بار برم جهنم !
ازش خندیدم و گفتم : خاک تو سرت 
دستمو از تو دستش کشیدپ و رفتم سمت الیا 
با دهن باز بهم نگاه میکرد 
من: گرفتی ؟
الیا : ااره ...گرفتم   
من : خوبه 
الیا :میخوای اینا رو بزاری اینترنت ؟
من : الان نمیزارم ولی شاید در آینده گذاشتم