Fake love

R.m R.m R.m · 1401/11/03 16:47 · خواندن 1 دقیقه

^_^

#fake_love2
داد زد : از خونم برید بیرون !
زنه : دهاتیا ! ما داریم با احترام باهاتون صحبت میکنیم وگرنه میتونستیم بدون اینکه بیایم اینجا سهام رو ازتون بگیریم !
بابا : هیچ قلطی نمیتونید بکنید ! برید بیرون  !
از خونه رفتن بیرون بابا با اصبانیت درو کوبید رو هم 
من : چی شده بابا ؟
بابا : فکر کردن میتونن سهامو مفت ازم بگیرن !
مامان : برو تو اتاقت 
رفتم تو اتاقم 
گوشیمو برداشتم و پیام‌ هامو  خوندم 
الیا : امشب پارتی داریم میای ؟ 
یه ادرس هم برام فرستاده بود 
عالیه بریم یکم حال کنیم 
این لباسا زیاد به درد پارتی نمیخوره
یه نیم تنه مشکی  پوشیدم ولی شلوارمو عوض نکردم 
اگر مامانم لباسمو ببینه میفهمه میرم پارتی و گیر میده پس یه سویشرت پوشیدم که لباسم معلوم نباشه موهای کوتاهمو دم اسبی بستم و  یه رژ مشکی زدم 
رفتم پایین 
مامان : کجا ؟
من : میرم پیش الیا 
مامان : این موقع شب ؟
من : اره دلم براش تنگ شده 
مامان : باور نمیکنم 
گوشیمو در اواردم و به الیا زنگ زدم 
من : الو الیا مامانم باور نمیکنه میام خونه شما میشه واسش توضیح بدی ؟
صدای اهنگ میومد رفت یه جای جلوت و گفت :ببخشید واسه خودم اهنگ گذاشته بودم خاله لطفا بزار مرینت بیاد من خیلی تنهام
مامان : باشه ولی زود برگرد 
من : میبینمت الیا 
گوشی رو قطع کردم و زدم بیرون 
نزدیک بود با پا رفتم و زیاد طول نکشید ادرسو پیدا کنم