My estranged heart.

🍪Sinre🍭 🍪Sinre🍭 🍪Sinre🍭 · 1401/10/13 15:33 · خواندن 2 دقیقه

پارت نمیدونم چند

دخترک با دقت به ضربان قلبش گوش میداد...ضربان قلبش برخلاف وجودش ارام و با انضباط میزد... طولی نکشید که افتاب بر وجودشون تابید.. اروم از روی صندلی باند شد و از اتاق خارج شد.. الما مشغول گوشزد کردن به نادیا بود.. ک چرا با کفش اومده تو.. دختر به سمت الما رفت و گفت : سلام الما جون.. نادیا رو چیکار داری؟.. خوبه که بچه دخترته

الما اخمی کردو گفت : با کفش اومده تو 

مرینت دستای کوچک و نحیف نادیا را در دست میگیره و میگه: خاله جون به اینا گوش نده.. به منم ی موقعی گوشزد میکرد.. الان هم چون حوصلمو نداره نمیگه.. وگرنه پاره بودم..

و به سمت درب ورود حرکت کرد.. به گوشی پسر پیامک امد

_ تا نیم ساعت دیگه بمب جاساز میشه و 45دقه دیگه هم وکیله میره تو ماشینش و اخطار

- مرسی نینو

_ میتونی بیا 

صفحه گوشیش را خاموش کرد.. آنیسادنبال نادیا امده بود و مرینتم با خوشرویی دعوتش کرد داخل اما به دلیل کارهایی که در خونه داش نیومد تو... ادرین فوری لباسش را با پیرهن دکمه دار سبز و شلوار مشکی عوض کرد و پیش مرینت رفت:مری؟ 

- ها؟ چی؟ 

_ لباستو عوض کن باید بریم بیرون

- اوهوم

به ثانیه نکشید که دختر با شومیز سبز و شلوار مشکی و ارایش ملایم سبز بیرون امد.. کیف دستی مشکی رو از روی اپن برداشت و اعلام امادگی کرد : بریم! 

_ بریم! 

سوار بر داچیا داستر مشکی رنگ ادرین شدن و راه مکان رو پیش گرفتن

ماشین را در گوشه ای از کوچه پارک کرد.. نینو و الیا هم پشتشون بودن.. نینو بیسیم زد : 5 دقیقه دیگه

همون موقع نیروانا، دختر سرشاخه ی باند الویا و بهترین دوست مرینت از دادگستری خارج شد.... اون قصد کشتنش رو داشت؟.. نباید میزاشت.. به سرعت از ماشین پیاده شد و نامش را صدا زد : سینره؟ 

دخترک به ناگهان از ماشین دور شد.. مرینت به سمت نیروا رفت و در اغوشش کشید و همان موقع ماشین آئودی نیروا اتش گرفت.. ادرین و تمام گروهش با تعجب به کارای مرینت نگاه میکردن.. الیا چشماشو بسته بود.. نیروا اشک از چشاش سرازیر بود.. 

- وای به خیر گذشت.. عوضی تو چیکار میکنی؟.. یجا دادگستری یجا کارمند بانک.. 

%همیشه درحال ماموریتم که کار عوض میکنم.. اینام پوششه

مرینت دستی به موهای نیروانا کشید و مرتبشون کرد.. 

- ممکن بود بمیری! بیا 

دستشو گرفت و سمت ماشین فورد فوکوس ابی رنگ اماندا رفت.. سوار ماشین کردش و روبه اماندا ادرس جایی رو داد 

ادامه دادن چنتا رمان سخته واسه همین آروم‍  پارت میدم