سلام ۲

Marl Marl Marl · 1401/10/10 21:42 · خواندن 1 دقیقه

بفرمایید


منو بذار زمین 

پسره  : ببخشید دارم این کار رو میکنم ولی ... مجبورم

دندون های نیش و تیز و درازم رو بیرون آوردم 

مری : چی ... نه..

توی بغلش بودم و....کم مونده بود سکته کنم .. 
واای..

منو بذار زمین!!!!^~^    <~>

تو.... تو خون آشامی !!!!!😨

پسره : درسته ، خون آشامم 
بعد یقه لباسش رو پایین کشیدم و دندون های نیشم رو فرو کردم به بدنش و در حالی که بغلم بود داشتم خونش رو میخوردم ...
وای .  


با خون بقیه که تا حالا خوردم فرق میکنه ... 
با صدای وحشیانه ای خندیدم ...

مری : آخ ... نکن ... درد داره ... آااااای 
نکننننن ... واای دارم زج می کشم ... نکنننن 


مری کم کم بیهوش شد ...

پسره : دیگه خونش رو نخوردم ، چون ... تو همسر آینده منی😈

دو تا شکل دایره کوچیک تو بدنش مونده بود 
داشت کمی قطره قطره خون ازش بیرون میومد ..
لیس زدم 
و 
برگشتم توی نور ....😈😈

 

نظر یادت نره😉