سلام ۲
بفرمایید
منو بذار زمین
پسره : ببخشید دارم این کار رو میکنم ولی ... مجبورم
دندون های نیش و تیز و درازم رو بیرون آوردم
مری : چی ... نه..
توی بغلش بودم و....کم مونده بود سکته کنم ..
واای..
منو بذار زمین!!!!^~^ <~>
تو.... تو خون آشامی !!!!!😨
پسره : درسته ، خون آشامم
بعد یقه لباسش رو پایین کشیدم و دندون های نیشم رو فرو کردم به بدنش و در حالی که بغلم بود داشتم خونش رو میخوردم ...
وای .
با خون بقیه که تا حالا خوردم فرق میکنه ...
با صدای وحشیانه ای خندیدم ...
مری : آخ ... نکن ... درد داره ... آااااای
نکننننن ... واای دارم زج می کشم ... نکنننن
مری کم کم بیهوش شد ...
پسره : دیگه خونش رو نخوردم ، چون ... تو همسر آینده منی😈
دو تا شکل دایره کوچیک تو بدنش مونده بود
داشت کمی قطره قطره خون ازش بیرون میومد ..
لیس زدم
و
برگشتم توی نور ....😈😈
نظر یادت نره😉