دوست دارم❤️p1

타란놈 타란놈 타란놈 · 1401/10/01 14:22 · خواندن 2 دقیقه

برید اداما ی مطلب

دوست دارم💗
پارت ۱
ادامه داستان:
حوصله ام سر رفته بود،رفتم توی اینستا بچرخم دستم خورد به پیج ادرین.دیدم همون روزی که با من توی بستنی فروشی عکس گرفته بود با یه دختره که چشماش سبز بود عکس گرفته و نوشته بود "یک شب عالی😘"
دیگه دوست ندارم ادرین ازت بدم میاد سرمو گذاشتم وسط بالشت و کلی گریه کردم.حس کردم گلوم خشک شده بود دیدم رو دراور پارچ اب نیست رفتم توی اشپزخونه خداروشکر که مامان و بابا خوابن یک نصف لیوان اب خوردم و رفتم تو اتاقم(فلش بک:زنگ خونه ی مرینت اینا رو زدم و مادر مرینت در رو باز کرد. پسرم خوش اومدی.ممنون خانم دوپن . پدر مرینو گفت مرینت تو اتاقشه.رفتم تو اتاق مرینت دیدم داره موهاش رو میبنده با دیدن من تعجب کرد تو اینجا چیکار میکنی. اومدم ملکم رو ببرم بستی فروشی باشه ادرین حالا برو پایین لباسمو عوض کنم . نمیرم . خیلی محکم اسمشو صدا زدم ادرین گفتم که نمیرم باشه پس من میرم یه فکری به سرم زد رفتم تو راه پله یهو خودمو انداختم گفتم اییی پام ادرین که با صورت وحشت زده ای منو نگاه میکرد گفتم اب برام بیار باشه همینجا بمون. تا ۵ پله رفت پایین دوییدم رفتم تو اتاقم و درو قفل کردم اخیییش.در کمدمو باز چی بپوشم یه شلوار بگ مشکی ورداشتم با یه تاپ سفید و کت مشکی یه کفش اسپرت ورداشتم که سفید بود رفتم سمت میز ارایشم یه رژ کالباسی زدم و یکم کرم پودر که تیرگی زیر چشممو ببره موهامو باز گذاشتمو ریختم دورم اروم درو باز کردم دیدم ادرین نشسته پشت در منو دید گفت از این به بعد یکم لباستو بهتر بپوش همش پسرا به تو نگاه میکنن. تیپم که خوب بود پس چی میگفت بریم ادرین بریم ملکه من از اینکه میگفت ملکه من خوشم میومد حس خوبی بهم میداد رفتیم به بستنی فروشی اندره که گفت چه عشق قوی حس میکنم به رنگ چشاش به رنگ موهاش و چند تا تکه شکلات ریخت روش و دو تا قاشق داد ما بخوریم گفت مرینت وایسا بزار عکس بگیرم 
رفتیم نشستیم و خوردیم رفتم تو گوشیم که ادرین عکسمونو گذاشت زیرشو خوندم که نوشته بود "یک شب رویایی در کنار کسی که دوستش داری❤️" لبخند زدم و باهم رفتیم خونه پایان فلش بک) 
سخن نویسنده به خوانندگان:
امیدوارم که دوست داشته باشین و برای پارت بعدی حداقل ۵ تا لایک و کامنت❤️