Love ❤ پارت 6
سلام . ببخشید این پارت رو باید دیروز میدادم ولی چون دیگه رفتم خونه مامان بزرگم وقت نکردن. 🍉
بفرمایید ادامه مطلب 🌈
فلش بک به موقعیت مرینت :
کارام تو شرکت تمو شد و حالا باید با پسر عموم لوکا میرفتم ناهار . راه میوفتم و به سمت رستورانی که گفته بود حرکت میکنم .
وارد رستوران میشم و دنبال لوکا میگردم تا اینکه پیداش میکنم . میرم سمت میزش و میگم .
مرینت : خیلی وقته ندیدمت پسر عمو .
آخه میدونین لوکا برای ادامه تحصیل رفت آمریکا و تازه دیروز رسیده پاریس .
لوکا به سمتم برمیگرده و میگه : اهههههه مرینت دلم برات یه زره شده بود .
بعد بغلم میکنه جوری که انگار قصد کشتن من و داشت .
مرینت : ولم کن بابااااااا !!!!!! خفه شدم !!!!!
لوکا : آخ ببخشید . خوب بیای بشین .
میرم میشینم رو صندلی جلویی. یه زره بهش نگاه میکنم . خیلی خوشتیپ شده بود . انگار آمریکا خیلی بهش ساخته بود . ولی هنوز لباساش همون لباسای اسپرت بود . فکر کنم من آرزو به دل میمونم اینو یه روز با کت و شلوار ببینم .
لوکا : خوب تعریف کن ببینم . من نبودم چی کارا کردی ؟.
مرینت : تو نبودی خیلی اتفاقات افتاده که اگه بخوام باست توضیح بدم فکر کنم تا فردا طول بکشه .
لوکا : باشه . پس حتما باید بعدا باسم تعریف کنیا !!!
مرینت : باشه . خوب آمریکا چطور بود ؟
لوکا : بد نبود . هم بهم خوش گذشت هم نه .
مرینت : چرا ؟
لوکا : چون اونجا تنها بودم و حوصله ی دس خوندنم راستش رو بخوای نداشتم .
مرینت : فکر کنم اشتباهی در خلقت تو بوده . خدا میخواسته تو رو کوالا بکنه بعد یهو شدی لوکا . ( خدایی کوالا و لوکا خیلی بهم میان 😂)
لوکا : اصلا عوض نشدی .
مرینت : شدم . خیلی هم شدم .
لوکا : از چه جهت ؟
مرینت : ....
لوکا : احیانا که از لحاظ رابطه با کسی نبوده ؟!
سری تکون میدم و میگم : بوده . یه رابطه ی خیلی بلندم بوده .
لوکا : حالا طرف کی هست ؟ یعنی ببخشید کی بود ؟
مرینت : میشناسیش . خیلی خوب هم میشناسیش .
لوکا : نگو که !!!
مرینت : اوهوم
لوکا : آدرین !!!!!!!!!
مرینت : آره . آدرین . همونی که بهم خیانت کرد و گفت عاشق یکی دیگه اس . اونم چی یه دختر عقیده ای به اسم ...
لوکا : کاگامی .
مرینت : تو از کجا میدونی ؟
لوکا : قبلا از کاگامی خوشم میومد . با هم دیگه تو یه مدرسه بودیم. ولی اون من و قبول نکرد .
باورم نمیشد که لوکا و کاگامی قبلا باهم بودن .
مرینت : ببخشید تو هم اذیت شدی .
لوکا : نه بابا . ولش کن . ولی میخوام یه چیزی بهت بگم .
مرینت : بگو .
لوکا : بهت قول میدم همیشه و تا وقتی که زنده ام ازت محافظت کنم و پشتت باشم . اینو بهت قول میدم .
با حرفی که زد ودلم آروم گرفت . و فهمیدم که هنوز افرادی هستن که به من عشق بورزن و من رو دوست داشته باشن .
...
خوب این باسه پارت ۱ . ادامه اش باسه پارت ۲ و ۳ .🔮
امروز اون ۲ تا پارت رو هم میدم. ✨
امیدوارم خوشتون اومده باشه .💙