P2 من + تو = ما
بفرمایید ادامه مطلب ~
_
مرینت
در حیاط باز بود
رفتم تو خواستم در ورودی رو باز کنم که گرمی دستای یک نفر رو روی دهنم حس کردم
خواستم جیغ بزنم اما نتونستم و بی هوش شدم وقتی چشمامو باز کردم توی یک خونه بودم خواستم تکون بخورم که متوجه شدم دست و پاهام بستس
صدای پای یک نفر رو شنیدم سرمو بلند کردم و بهش نگاه کردم
ادرین بود !!
ادرین : واسه من قیافه نگیر اگه الان اینجایی همش تقصیر مامان و باباته
گوشیشو از تو جیبش در اوارد شماره یک نفر رو گفت و زنگ زد گذاشت روی بلند گو
صدای بابام امد : الو
ادرین : الو
بابا : شما
ادرین : ادرین
بابا : تویی ادرین !
ادرین : دخترت دست منه اون فلشو بیار وگرنه میکشمش
بابا : چی ! باشه باشه اسیبی بهش نرسون !
ادرین : اگه دیر کنی دیگه نمیبینیش !
بابا : میخوام صداش رو بشنوم
چشب دهن منو کند گوشی رو جلوم گرفت و بهم نگاه کرد منم هینطوری بهش نگاه میکردم
ادرین : جیغ بزن دیگه !
من : اااااااااااااااا
ادرین با صدای اروم : بگو نجاتم بده
من : بابا ! نجاتم بده !
ادرین : خب دیگه بسه ساعت ۶ فلش رو بیار به ادرسی که میفرستم ! اگر هم نیاری میکشمش
گوشی رو قطع کرد و گذاشت تو جیبش