Love broken. 💔

🍪Sinre🍭 🍪Sinre🍭 🍪Sinre🍭 · 1401/09/19 16:25 · خواندن 6 دقیقه

رمان خودمه 

کپی حرام

 

🌻Merinet 🌻 

سلام من مرینت دوپن چنگ هستم.. 

25 سالمه.. 

مو چشم ابرو ابی.. 

مادرم سابین لی و پدرم تام دوپنچنگ هست.. 

بهترین دوستم الیا هستش.. 

18 ساله که پدرم و مادرمو از دست دادم.. 

منم دانشگاهیم

از خواب بیدار شدم و دستو صورتمو شسم و لباسمو با یه بلوز خاکستری و یه شلوار بگ سیاه و کیف کولی نقره ای عوض کردم.. کفشای پاشنه پهنم هم پوشیدمو سوییچ آئودی نقره ای اکلیلی خودمو برداشتمو از پارک در اوردمش.. موهامو تو ماشین بافتمو گوجه ای بستم که اذیت نشم... به الیا پیامک دادم : تا 3 دقیقه دیگه بیرون باش

🏵️Alia🏵️

سلام من الیا سزار هستم...25 سالمه.. مو و چشم و ابرو قهوه ای روشن.. مادرم جسیکا لی و پدرم جی سزار هست.. چندین ساله مردن.. دانشگاهیم

لباس خوابمو با ی بافت مشکی و یه مام استایل¹ خاکستری و کیف مشکی عوض کردم.. کفشای پاشنه تخت اما تا مچ پامو برداشتم و پوشیدم.. گوشیمو تو جیبم در اوردم و زنگ زدم به مری

'سلام.. کجایی بلوبری؟ 

+دارم میام پرتغال.. اومدم

قطع کرد.. بلافاصله صدای بلند ترمز ماشینشو شنیدم.. سوار شدم.. اهنگو تا ته زیاد کرد و پاشو رو گاز گذاشت.. 147 مایل بر ساعت/280 کیلومتر میرفت.. اهنگ پلی شد.. اهنگ پینک ونوم بود.. 

باهم_

_It's revenge and pink venom.(انتقام این زهر صورتی رنگو بچش) 

_Look, what made us do.( نگاه کن باعت شدی ما دست به چکار هایی بزنیم) 

_It's pink revenge.( این همون انتقام صورتیه) 

محکم رو ترمز زد.. ضبطو کم کرد و کمربند ایمنیشو باز کرد.. کیف کولیشو از صندوق برداشت و کیف منم داد دستم.. از ماشین پیاده شدم.. 

🌻Merinet🌻

کیف خودمو الیا رو در اوردم و کیفشو دادم دستش.. از ماشین پیاده شد..تا رسیدیم تو ساعت 8 شد و همه سر کلاس گروهیاشون بودن.. ماهم سربع به طرف کلاسa رفتیم.. خداروشکر که استاد نیومده بودا.. الکس مبصر کلاسمون تندی اومد گفت : بچها معلم ما دوتا شده... میدونستین؟ دوتا دوستن که هردوشونم معروفن.. 

پاشنه ی کفشمو اروم روی پنچه ی پاش زدم که رفت نشست.. ماهم رفتیم اولین نیمکت نشستیم..کلویی و هلن کنار ما مینشستن.. کلویی لبخندی زدو سلام کرد.. با لبخند جواب دادم هلنم از سر خوش زوقی گفت : سلااام مرینت و الیا جونم.... واای دلم تنگ شده بود براتون.. 

_ ماهم هلن

یهو دوتا ادم کت و شلواری اومدن.. یکیشون بی توجه به اینکه ما ادمیم فت نشست رو میز.. اونیکی هم اومد و لب باز کرد: سلام دانشجوها.. من ادرین اگرست.. دبیر جدیدتونم 

دومیه که رو میز بود گفت : منم نینو لحیفم.. دبیر جدید

چهره الیا یهو بهم ریخت.. اشکی بود چشاش؟ .. منم حالم بد شد خب 5 سال پیش هرچی باشه نامزدمون بودن.. ادرین نامزد من و نینو نامزد الیا بود.. همه جوره هوای همو داشتیم.. اما یه روز رفتن و ما رو 5 سال نابود کردن.. من و الیا هنوز که هنوزه انگشتر نامزدیمون دستمونه.. به دورو بر نگاه کردم دیدم هلن و کلویی و الکس و رز و جولیکا با اخم نگاهشون میکنن.. پسرا ذوق داشتن هرچی نبود دوستاشون اومدن دبیر شدن.. 

🏵️Alia🏵️

چشمام با دیدن دوباره ی اون کثافت اشک زد.. مرینتم همینطور.. انگشترم و تو دستم چرخوندم.. کلویی و جولیکا و هلن و رز داشتن بد نگاه میکردن..اگه میخواستم الکسو ببینم باید برمیگشتم و خب حوصله نبود حالمن بشدت بد.. نینو کتشو در اورد.. ادرینم همونطور.. جوری لباس پوشیده بوده که انگار ازدواجشونه.. پیرهن دکمه دار تنگ.. عضله هاشون داشت میزد بیرون.. دوست داشتم مث قدیم منو تو بدنش گم کنه.. ارامش بده بهم... با زبون شوخش زندگیمو پرخنده کنه.. اما نمیشه.. اشکامو پاک کردم و لبخند زدم.. 

🌻Merinet🌻

با تمام خونسردی گفتم: استاد اگرست استاد لحیف ورودتون رو به دانشگاه دوپان تبریک میگوییم.. 

همه بلند شدیم و دست به سینه خم شدیم.. بعد انجام هرکدوم رو خودم معرفی کردم.. خودمو نگفتم چون فهمیدم شناختم ولی میخوا بسوزه.. بعد گفتن هر اسم طرف بلند میشد.. : الکس کوبدل.. هلن وینسلت.. رز لاوین.. جولیکا کوفیین.. الیا سزار.. مکس لوِت.. کیم برود‌وِل.. ناتاناییل سانچو.. مایک لیوتار.. ایوان سوکت.. لوکا کوفیین 

نینو خندید و با نگاه خاصش ( دلتنگی) به الیا نگاه کرد.. ادرین با لبخند گفت ‌: و خودتون خانوم جوان؟ 

+ مرینت دوپن هستم

نگاهش ناگهانی بود ولی درکش نکردم.. نه دلتنگی نه تنفر نه عشق.. نگاه خاصشو نفهمیدم.. ولی نه.. نشستم و نیشگونی از پای الیا گرفتم.. چشم غرشو فهمیدم..زنگ ورزش بود... اون دوتا مشغول دعواشون بودن.. منم داشتم دلتنگیمو ابراز میکردم.. نگاهشان میکردم از پنجره ی رختکن.. داشتن میومدن سمت رختکن.. رفتم سمت کمدم و پنس هارو از موهام در اوردم.. یدونه مونده بود بلد بودم اما خودمو به بلد نبودن زدم و اخ و اوخ کردم : اخ.. اون یکیش کو.. ایییی موهام... واای.. 

ادرین اروم دست کرد لای موهامو پنس رو در اورد و گذاشت کف دستم و سرم رو بوس کرد.. گفت : بفرما خانوم دوپن.. 

تشکر کردم و پنس رو توی جاش گذاشتم و بافت موهامو باز کردم و دم اسبی بستمشون.. اخه هر زنگ ما 2 ساعته و خب سختم بود.. اومدم برم بیرون که نینو نگهم داشت 

 « خانوم دوپن؟ 

+ بله؟ اقای لحیف! 

 « میتونم بپرسم سوالی؟ 

+ بله؟ ولی اول بگم من درمورد دوست و رفیق حرف نمیزنم! البته شما استثنا هستین! 

 «خب میتونید از چند سال پیش دوستتون خانوم سزار بگین؟ 

+ افسردگی گرفت اما با دوره خوب شد.. ازت نه تنفر داره نه عاشقته.. عشقش کم شده.. اما بخاطر برگشتنتون هنوز انگشتر ازدواجش دستشه! هرکس بخواد باهاش رل² بزنه میگه شرمنده من نامزدم! خب بهت وفاداره! سوال دیگه ای؟

با بهت سری به معنای نه تکون داد و منم جیم شدم! 

رفتم دیدم بعله الیا مکس لوکا جولیکا در مقابل کیم نات مایک الکس رز و استاد دارن بسکتبال بازی میکنن.. نشستم و بهشون نگاه کردم.. شاید نیم ساعت شد که آلیا منو به استیج دعوت کرد و گفت : مرینت بیا باهم بجنگیم! خوب؟ کنگ فو و هرچی بلدیمو پیاده کنیم! چطوره؟ اول تو با یه نفر.. 

ادرین اومد گفت :من هستم

لبخند روی لب پسرا اومد و دخترا جیغ کشیدن.. گفتم: من مطمئـ..

استاد: داری جا میزنی.... مرینت! 

زیر لب «خودت خواستی» ای گفتم و بهش حمله کردم.. چون غیر منتظره بود افتادم روش.. جامونو جابجا کرد.. دستمو انداختم کنار گردنش و پامو تو پاش چف کردم.. برگشتم که من افتادم روش.. تندی بدون اینکه اجازه حرکتی بهش بدم بلند شدم که بلند شدو منو تو بغلش گرفت.. نینو اومد مشت بزنه تو صورتم که گردن ادرینو گرفتم و با جف پا نینو رو پرت کردم بعدش ادرینو زمین زدم و دستشو پیچوندم.. دست سالمشو بند موهام کرد و زمینم زد..جاشو با نینو عوض کرد و دستشو ماساژ داد.. دستمو به دست نینو رسوندم و محکم کوبوندمش رو زمین...انگشت اشاره و شصتمو دور گردنش پیچیدم و سمت ادرین هولش دادم که محکم خورد بهش و جفتشون افتادن.. جیغ دخترایی که دورشون بودن رو مخم بود.. نینو ادرینو بلند کرد.. ادرین خندیدی گفت : این دختر دفاع شخصیش خوبه

خندیدم و گفتم : از خودت یاد گرفتم ادرین! 

نینو جاش جواب داد: یادم نمیاد که به کسی ادرین چیزی یاد داده باشه! 

+ خوب!5ساله زیاده ک یادت بمونه! 

'ریا کردی؟قرارمون یک به یک بود نه دو به یک

نینو خنده وار گفت: خوبه جفتمونو نفله کردا! 

+ حرکات ابتدایی بود.. بلدش بودین

 

6757 کلمه شد

با ماندانا اینو مینویسمااا

بای

مام استایل: شلواری که از باسن به بالا تنگه و از باسن به پایین گشاد

رل : همتون میدونید دوست دختر دوست پسر بودن