چتری برای دو نفر p1
سلام :)
برای پارت اول بفرمایید ادامه ^-^
__________
"الان سه شب میشه که تنهایی توی خیابونا قدم میزنه انقدر راه میره و راه میره تا پاهاش بی حس میشن و نمیتونه روی پاهاش بایسته و مینشست یه گوشه و خودشو از سیلی از اشک خالی میکرد"
مارینت : امشبم مثل هر شب داشتم راه میرفتم و به گذشته فکر میکردم به پاهام نگاه میکردم که دیگه جون نداشتن و باید یه جا مینشستم ؛ از خیابون رد میشدم که روی نیمکت روبهرو بشینم ، اما ! پاهام یاری نکردن و افتادم روی زمین حقم داشتن ! چون سه ساعتی هست که پیاده راه میرم اما خب ... کی ساعت سه نصفه شب بیرونه ؟ بلند شدم و لباسامو تکون دادم از پشت سرم نور میومد ! و نزدیک تر میشد !! وقتی برگشتم دیر شده بود ...
آدرین : از شرکت زدم بیرون میدونم خیلی دوره اما باید تکلیف چند نفر رو مشخص میکردم ... حواسم همش به گذشته بود اتفاقاتی که لمروز توی شرکت افتاد سابقه نداشتن!! نمیتونم قبول کنم توی دفتر من سه نفر با هم رابطهی جنسی داشتن!!
همین طوری اعصابم به هم میریخت و پامو محکم نر روی پدال گاز فشار میدادم ؛ داشتم از چراغ سبزی که برام راه رو باز کرده بود رد میشدم که یک دفعه یه چیزی رو بین زمین و آسمون دیدم! اولش فکر کردم خیالاتی شدم اما خوب نگاه کردم و دیدم یه دختر با لباس کوتاه و موهای کوتاه چشمای آبی و شلوار حاکی برگشت و ترسی تو چشماش موج زد ...
__________
پایان پارت اول :)✨