پانصد میلیون ثروت ...
جناب دکتر گابریل آگراست به دعوت منشی اقای وکیل در اتاق نشسته بود
اتاقی بزرگ که در ان روزنامه های مهم لندن دیده میشد دکتر نگاهی به ساعت توی جیبش انداخت ساعت به وقت پاریس 10 صبح را نشان میداد ساعت را به وقت لندن تنظیم کرد سپس یکی از روزنامه ها را برداشت و نگاهی کرد در صفحه ی سوم چشمش به گزارشی علمی افتاد گزارش درمورد مقاله ی جدید دکتر گابریل آگراست بود ,
جناب دکتر گابریل آگراست به دعوت منشی اقای وکیل در اتاق نشسته بود
اتاقی بزرگ که در ان روزنامه های مهم لندن دیده میشد دکتر نگاهی به ساعت توی جیبش انداخت ساعت به وقت پاریس 10 صبح را نشان میداد ساعت را به وقت لندن تنظیم کرد سپس یکی از روزنامه ها را برداشت و نگاهی کرد در صفحه ی سوم چشمش به گزارشی علمی افتاد گزارش درمورد مقاله ی جدید دکتر گابریل آگراست بود ,
مقاله ای که هفته ی پیش به کنگره ی جهانی بهداشت تحویل داده بود ؛
موضوع مغاله شمارش مولکول های قرمز خون بود , موضوعی که برای اولین بار برای جهان مطرح میشد .
دکتر روزنامه را با خودش ورق زد و گفت ؛
( نفس ش را داد بیرون ) هههههه گزارش خوبی یه روزنامه های انگلیسی کار شون رو بلدن ،
دکتر عادت داشت بلند فکر کنه چهره ی میان سالش جدی اما مهربان بود ؛
منشی وارد اتاق شد و گفت :
اهِ موسیو آگراست جناب وکیل منتظر تون هستند ،
منشی که اهل لندن بود نمیدانست لفز موسیو برای تمام مرد های فرانسویست یا فقط برای مقامات عالی ،
او میخواست برای مهمان جدیدشان که تازه از پاریس به لندن سفر کرده احترام بگذارد ،
منشی دکتر را به دفتر وکیل دعوت کرد با ورود دکتر اقای وکیل از جا بلند شد خود را ویلیمپام شارد معرفی کرد و گفت :
هومم جناب دکتر افتخار دادید فکر نمیکردم دعوت من رو بپذیرید چهره ی وکیل شرور تر از تصورات دکتر بود ،
شبیه ادم هایی بود که مدرک شان قلابیست دکتر با اقای شارد دست داد و گفت :
اِه خوشبختم چی باعث شده به دفترتون دعوتم کنید ؟
راستش وقتی نامه تون رو دیدم خیلی تعجب کردم ، وکیل خنده ای کرد و گفت : حق دارین دکتر ادامه داد :
علت م به سفر به لندن مقاله ای یه که جدید ثبت کردم توی این مدت مثاحبه های زیادی دارم اما وقتی شنیدم قراره یه وکیل باهام ملاقات کنه تعجب کردم این یعنی یا کسی ازم شکایت کرده یا وکلا هم به گلوبول های خونی علاقه مند شدند وکیل خندید :
ههه هه جناب دکتر میدونم روز های شلوغی دارید باعث افتخاره دعوتم رو پذیرفتید اما نگران نباشید علت دعوتم شکایت یا علاقه به گولوبل های خونی نیست دکتر با تعجب ابرویی بالا انداخت وکیل زود گفت :
امروز دعوت تون کردم تا چند تا سوال ازتون بپرسم ام پاسخ شما اهمیات زیادی داره در حقیقت ادامهی کار رو مشخس میکنه دکتر تعجب کرد به صندلی تکیه داد و سرد و بی تفاوت گفت :
هااا اممم خب ام میشناوم وکیل با خیال اسوده به صندلی تکیه داد و کت ش رو صاف کرد و گفت :
ام جناب دکتر گابریل اقای ایزی گابریل پدر شماست ؟
دکتر با اکراه گفت :
بله توی تمام مدارک هم هست.
وگیل شمرده تر پرسید :
ایشون 25 سال پیش توی پاریس از دنیا رفت دکتر ابرو هایش را در هم برد :
همین طوره وکیل گفت :
توی خیابان 43
بخ.ش دکتر وسط حرف وکیل پرید :
شما از کجا میدونید وکیل پرونده ای را از کشو ی میز بیرون اورد :
اطلاعات مهم تری هم هست منو همکارام مدت هاست منتظر این لحظه ایم خوب به این اطلاعات گوش کنید :
مادربزرگ شما خانم ژولی انژول اهل شرق فرانسه بود دختر خوانواده ی پر نفوض انژول ایشون به 20 سالگی به پاریس رفت و بعد از دوسال با همسرش اشنا شد و خیلی زودم ازدواج کردو صاحب یک فرزند شد پسری که 25 سال پیش توی هتل فوت کرد یعنی پدر شما ایزی گابریل دکتر تحمل نکرد سر تکان داد و گفت :
اهه جریان چیه ؟
اقای وکیل با احترام از جایش بلند شد و پوسخندی زد خوشحالم اعلام کنم شما دکتر گابریل تنها وارث رسمی 500 میلیون دلار فرانک از نصب مادری یعنی خاندان اشرافی بیگور هستید ،
منو دو تا از همکارام سال گذشته مامور شدیم تا وارث این ثروت رو پیدا کنیم وکیل پرونده ای رو جلو کشید دلتر گابریل اسناد رو برداشت و با دقت ورق زد
وکیل گفت :
با نامه ی تایید هویت دادگاه به بانک مرکزی لندن بریدو ارثیه رو تحویل بگیرید بعد دوباره با لبخند گفت :
امید وارم برای امور حقوقی ارثیه روی شرکت ما حساب کنید
دکتر گابریل کاغذ ها را یکی پس از دیگری ورق میزد :اهههِ اما مگه میشه وکیل انگار منتظر این جمله باشد سرش را بالا گرفت با رضایت گفت : ه هوم از مغاله ی جدید تون از شمارش گلوبول های قرمز خونی اثر گابریل آگراست ...
قسمت بعدی زِ زودی
غارررررررررررررررررررررر