قولی که زیرپا گذاشته شدp26
(دوقلو ها1)
( راوی)
لوسی قصد آسیب زدن به دو قلو کوچکترش را نداشت. او فقط میخواست به خودش و خواهرش ثابت کند علیرغم اینکه جادوی خواهرش مبنی بر نور است از او قوی تر است. او هرگز نمیخواست که خواهرش را دوباره از دست دهد. نه اینطوری
الناز انتظار حمله ی خواهرش را نداشت. او یک سال را در دنیای میانه گذرانده بود تا بتواند قدرت هایش را بازیابی کند. ولی خب شاید یک مبارزه کار را سریع تر کند.
*لوسی با تعجب به پهلوی زخمی خواهرش و خنجر خودش نگاه میکند*
الناز*با ریشخند*: چالش رو می پذیرم.
شاید این دقیقا همان چیزی نباشد که لوسی دو قلو تقریبا همسان الناز میخواست. ولی خب... مبارزه هر چی خونین تر باحال تر.
الناز: ولی اول بزار یکم شرایطمون رو برابر کنم.
*لوسی با تعجب به تیر کوچکی که به پهلویش و دقیقا همان جایی که او خنجرش را به پهلوی الناز فرو کرد نگاه میکند*
کاستیفر های جوان با توافقی ناگفته خودشان را از هم دیگر جدا میکنند و برای راند اول آماده میشوند.
دو خواهر، شکل یکسان، مقدار اَکچِینتوس یکسان ولی با قدرت های متضاد. نوری که مرگ می آورد و تاریکی ای که زندگی می آورد.
(مرینت)
چه رویایی بود!
مرینت: *نفس نفس میزند* خیلی ترسناک بود.
نینو جان خوابه. بهتره منم دوباره بگیرم بخوابم.
(مکانی)
(یه نفر)
از خواب بیدار شدم. واقعا خواب عجیبی بود.
دختر*یکی را تکون میدهد*: بیدار شو.
*دختر دیگر غر غر میکند*: چی میخوای لوسی؟ بگذار بخوابم!* و زیر پتو میرود*
بله. ظاهرا خواهرم خوابی رو که من دیدم رو ندید. ماندم چی اینقدر براش خوشایند هست اینقدر می خوابه. احتمالا گرم بودن اتاقه. یه فکر شیطانی به سرم زد.
*دختر (لوسی) بخاری را خاموش میکند*
*خواهر لوسی با بالشت به سرش میزند و می نشیند*: چی اینقدر مهمه که اینقدر رو بیدار کردنم اصرار داری*در حالی که چشمانش را می مالید با ناراحتی میپرسد* مهمه؟
لوسی: احتمالا.
همه چیز رو تعریف کردم. و خب... اون با همون دقتی که یک کاستیفر خواب آلود میتوانست گوش دهد گوش میداد.
لوسی: تا الان سوالی نداری؟
خواهر لوسی: می دونی که من صبح ها اسم خودم رو یادم نیست چه برسه به حرفای تو دیگه نه؟
لوسی: تنها فرقی این مدل خوابیدن ات با بی هوش شدنت داره اینکه میتونم نصف شب بیدارت کنم.
لوسی: میتونی حرفام رو تکرار کنی؟
خواهر لوسی: خواب یه روح کش رو دیدم که تقریبا با مشخصاتی که مامان بابا از اونا دادن مطابقت داره ولی تنها فرقش این بود که اون یه لباس سیاه پوشیده بود که بیشتر از اینکه شبیه روح کش ها باشه شبیه جادوگر ها بود. و سرتا پا غرق خون بود و خیلی جذاب بود؟
لوسی*فریاد میزند*: جذاب کدومه؟! من گفتم خطرناکه! از خودت جزئیات در نیار!
خواهر لوسی: تو نگفتی ولی من فهمیدم.
*شاید بهترین خواهرها نباشند ولی هیچکس به جز آنها حق صدمه زدن به یکدیگر را ندارد*